انیمه‌های برتر تاریخ سینما

انیمه‌های برتر تاریخ سینما

انیمه چیست؟

انیمه شکلی از هنر است که تمامی ژانرهای سینما را شامل می‌شود اما به اشتباه آن را به عنوان یک ژانر طبقه‌بندی می‌کنند. در ژاپن اصطلاح انیمه به تمامی اشکال انیمیشن در سراسر دنیا اطلاق می‌شود. در انگلیسی، انیمه بیشتر به فیلم یا برنامه‌هایی با سبک ژاپنی یا سبک انیمیشن‌سازی ژاپن گفته می‌شود.

در مورد ریشه واژه انیمه مناقشه‌هایی وجود دارد. اصطلاح انگلیسی «انیمیشن» در کاتاکانای ژاپنی به صورت アニメーション نوشته شده و アニメ شکل کوتاه شده آن است. بعضی منابع ادعا می‌کنند که انیمه از اصطلاح فرانسوی انیمیشن، یعنی dessin animé، گرفته شده اما دیگران باور دارند که این قضیه یک افسانه است. در زبان فرانسوی anime به عنوان صفت به معنی جاندار و متحرک است. در انگلیسی، انیمه (زمانی که به عنوان یک اسم مصطلح استفاده شود) معمولاً حالت اسم‌جمع دارد. پیش از استفاده فراگیر واژه انیمه، اصطلاح ژاپنیمیشن در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ رایج بود. در اواسط دهه ۱۹۸۰ واژه انیمه کم کم جایگزین ژاپنیمیشن شد. بطور کلی، در حال حاضر واژه اخیر تنها برای تشخیص و اشاره به انیمیشن‌های ژاپنی بکار می‌رود.

واژه انیمه گاهی مورد نقد نیز قرار گرفته‌است. مثلاً در سال ۱۹۸۷ هایائو میازاکی بیان کرد که از این اصطلاح متنفر است زیرا به نحوی به ویرانی صنعت انیمیشن ژاپن اشاره می‌کند. او این ویرانی را با انیماتورهای بدون انگیزه ولی پرکار برابر دانست که با تکیه بر یک پیکرنگاری ثابت از ویژگی‌های چهره و اغراق در حواس حرکتی طراحی می‌کنند اما عمق، کمال، احساس یا فکر در کار آنان دیده نمی‌شود.

تاریخچه

تاریخ انیمه از اوایل سدهٔ ۲۰ آغاز می‌شود که فیلم‌سازان ژاپنی با واژه انیمیشن که در آن زمان در کشورهایی مانند فرانسه، آلمان، ایالات متحده و روسیه استفاده می‌شد آشنا شدند. کاتسودو شاشین، قدیمی‌ترین انیمه‌ای است ۳ ثانیه‌ای از یک ملوان در سال ۱۹۰۷. برخلاف آمریکا، فیلمسازی ژاپن به صورت سازمانی کوچک بود که با مشکلاتی از قبیل کمبود بودجه، مکان و محدودیت دست به گریبان بود. با مطرح شدن انیمیشن، هنرمندان قادر به ساخت هر نوع کاراکتر و صحنه‌ای شدند. در طی دهه ۷۰، درصد محبوبیت مانگا بسیار بالا رفته بود که معمولاً بعداً انیمیشنی بر اساس آنان نیز ساخته می‌شد. از کارهای اوسامو تزوکا که بعداً معروف به «افسانه» و «خدای مانگا» شد، می‌توان در این زمینه نام برد. به دلیل این چنین فعالیت‌هایی انیمه امروز به عنوان یک هنر شناخته می‌شود.  برای مثال، نوع روبات‌های بزرگ که با نام مِکا شناخته می‌شود، با تزوکا شروع، توسط گو ناگائی (Go Nagai) و … رشد پیدا کرد و با یوشیوکی تومینو متحول شد.

انیمه‌های رباتیک مانند گاندام و دژ فضایی در دهه ۸۰ به عنوان کلاسیک‌های این نوع نام گرفتند و این نوع انیمه هنوز هم یکی از مطرح‌ترین انواع انیمه هستند. در دهه ۸۰، انیمه در رسانه‌های ژاپن قبول و به سرعت به یک رشته تولید موفق تبدیل شد. از برخی از محبوبترین انیمه‌ها در ایران می‌توان به دراگون بال، ناروتو، بلیچ، وان پیس، گینتاما و فری تیل اشاره کرد.

ویژگی‌ها

انیمه از نظر سبک‌های هنری، روش‌های پویانمایی، تولید و روند کار متنوع با دیگر انواع انیمیشن تفاوت‌های زیادی دارد. از نظر بصری، انیمه یک شکل هنری متنوع است که سبک‌های هنری متفاوتی را شامل می‌شود که بین هر خالق، هنرمند و استودیو تفاوت دارد. با اینکه هیچ سبک هنری انیمه بر دیگری غالب نیست، اما بعضی ویژگی‌های مشابه در تکنیک‌های پویانمایی و طراحی شخصیت بین آن‌ها دیده می‌شود.

حال بیائید نگاهی بیاندازیم به انیمه های برتر تاریخ سینما

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

Howl’s Moving Castle

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

«هایائو میازاکی» (Hayao Miyazaki) نامی است که بارها در لیست ما تکرار می‌شود که نشان می‌دهد او چه کارگردان بزرگی است. انیمه «قصر متحرک هاول» (Howl’s Moving Castle) در سال 2004 با اقتباس از رمانی به همین نام که به وسیله نویسنده‌ای بریتانایی، «دیانا وین جونز» (Diana Wynne Jones)، نوشته شده، ساخته شده و توانست در سطح جهان بیش از 235 میلیون دلار فروش داشته باشد. داستان انیمه Howl’s Moving Castle در جهانی خیالی جریان دارد که در آن جادو و تکنولوژی تقریبا پیشرفته در گوشه گوشه آن قابل مشاهده است. این انیمه داستان دختر جوانی به نام سوفی را روایت می‌کند که با یک جادوگر به نام هاول آشنا می‌شود. اما ساحره‌ای پلید از رابطه این دو خوشش نمی‌آید و با نفرین کردن سوفی، او را پیر می‌کند. هاول می‌تواند به سوفی کمک کند ولی جنگی در این جهان بین دو پادشاهی جریان دارد که هاول قصد متوقف کردن آن را دارد و در این راه سوفی و هاول به یک دیگر کمک خواهند کرد.

انیمه قصر متحرک هاول اثری بسیار زیبا است که پیام‌های زیادی در دل خود جا داده است و قصد دارد با تمام قدرت خود با جنگ ملت‌ها در جهان مقالبه کند و به جرات یکی از بهترین اثار ضد جنگ محسوب می‌شود. هایائو میازاکی پس از اینکه برای انیمه Spirited Away جایزه اسکار دریافت کرد، گفت که با سیاست‌های آمریکا به شدت مخالف است و به نشانه اعتراض به جنگ عراق قصد داشت تا در مراسم شرکت نکند. میازاکی برای اینکه بتواند حرف خود را واضح‌تر بزند، اثری بسیار زیبا به نام Howl’s Moving Castle ساخت که تمامی سکانس‌هایش پیام بد بودن جنگ را به مخاطب می‌دهد. در این انیمه ما شاهد قهرمان و ضدقهرمان‌های مشخصی نیستیم و کاراکترها دارای شخصیت‌های چندلایه و پیچیده هستند. با دنبال کردن کارهای میازاکی پی خواهید برد که او به پرواز کردن علاقه زیادی دارد و این موضوع در انیمه The Wind Rises به سادگی قابل مشاهده است. او در مصاحبه‌ای گفته بود که در کودکی به هواپیماهای جنگی علاقه زیادی داشت ولی به علت اینکه هدف این هواپیماها ایجاد خرابی بود از آن‌ها بیزار شد. به همین خاطر در قصر متحرک هاول شاهد نشان دادن پرواز به عنوان امری تحسین‌برانگیز ولی ترسناک هستیم. یکی دیگر از جنبه‌های مهم انیمه Howl’s Moving Castle پیر شدن است و وقتی که سوفی با نفرین ساحره پیر می‌شود، بهتر می‌تواند صحبت کند و ایده‌های خودش را به زبان آورد. سوفی در انیمه همانند مادربزرگ‌ها مهربان است ولی تصمیمات او همگی قهرمانانه هستند و سعی می‌کند زندگی خودش را پس گیرد تا بتواند از تمامی لحظات لذت ببرد. میازاکی در خیلی از آثار خود سعی داشته است که به مخاطب بگوید زندگی ارزش تجربه کردن را دارد.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

Ninja Scroll

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

کارگردان انیمه «طومار نینجا» (Ninja Scroll) «یوشیاکی کاواجیری» (Yoshiaki Kawajiri) است که سابقه کار بر روی انیمه بسیار محبوب Vampire Hunter D نیز دارد و به نوعی در وارد شدن خشونت و محتویات بزرگسالانه به انیمه‌ها نقش بسزایی داشته است. از کارهای او در کنار کنار آثاری مثل Akira و Ghost in the Shell برای اینکه محبوبیت انیمه‌هایی با محوریت بزرگسالان را افزایش داده، همیشه تمجید شده است و در این زمینه یکی از پیشگامان محسوب می‌شود. Ninja Scroll در ژاپن فئودالی جریان دارد و داستان «جوبی کیباگامی» (Jubei Kibagami)، یک رونین (سامورای بدون ارباب)، روایت می‌کند. در این دوره نیروهایی که با نام شوگان سیاه معروف هستند در صدد این هستند تا شوگان اصلی را از بین ببرند و خود کنترل کشور را در اختیار بگیرند. برای اینکار آن‌ها از نیروهایی استفاده می‌کنند که به نام «هشت شیطان کیمون» (Eight Devils of Kimon) معروف هستند. این هشت شیطان کیمون دارای قدرت فراطبیعی هستند و رهبری آن‌ها را شخصی بر عهده دارد که قبلا یکبار توسط جوبی کیباگامی کشته شده بود. جوبی در راه خود دختر نینجایی را نجات می‌دهد که تمامی هم‌رزم‌های خود را در جنگ از دست داده است و او را همراه خود می‌کند. شوگان سیاه به دنبال این است که با فروش مقدار زیادی طلا اسلحه‌های اسپانیایی خریداری کند و یک جاسوس دولتی به دنبال این است که مانع آن‌ها شود و در این راه از جوبی کمک می‌خواهد.

البته انیمه Ninja Scroll بیش از اثری پر از خشونت است که در آن تنها محتوای بزرگسالانه به چشم می‌خورد، چون داستان و شخصیت‌ها نیز در آن اهمیت بسیار زیادی دارند. اول از همه باید به شخصیت‌های منفی آن اشاره کرد و هشت شیظیان کیمون به بهترین نحو تنفر بیننده را بر جلب خود می‌کند که یعنی کار خود را درست انجام داده‌اند. از طرف دیگر شخصیت‌های اصلی قرار دارند که مخاطب به خوبی با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کند و رنجی که در گذشته کشیده‌اند را حس می‌کنند، البته باید اعتراف کرد که تمرکز بیشتری بر روی شخصیت‌های منفی شده است که نتیجه خوبی نیز به همراه داشت. روایت داستان نیز به خوبی پیش می‌رود و شاهد چندین نقطه اوج داستانی هستیم که شما را میخکوب می‌کند. دیگر نکته مثبت Ninja Scroll طراحی مبارزات آن است، شخصیت منفی دارای قدرت فراطبیعی هستند که باعث می‌شود شاهد مبارزاتی هیجان انگیزی در شرایط مختلف باشیم که همه آن‌ها پر از استرس و هیجان هستند.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

Grave of the Fireflies

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

یک انیمه دیگر از استودیو جیبلی در لیست حضور دارد ولی کارگردان آن هایائو میازاکی نیست، که نشان می‌دهد این استودیو ژاپنی به چه اندازه نیرو ماهر دارد. «گورستان کرم‌های شب تاب» Grave of the Fireflies توسط «ایساو تاکاهاتا» (Isao Takahata) کارگردانی شده است و در سال 1988 پخش شده است. این اثر بر اساس داستان کوتاهی که «آکیوکی نوساکا» (Akiyuki Nosaka) در سال 1967 نوشته، ساخته شده است. در 20 سال اختلافی که وجود دارد، پیشنهادهای زیادی به آکیوکی نوساکا برای ساخت یک فیلم از داستانش داده شد ولی او باور داشت که فیلم‌ نمی‌تواند به درستی در این زمینه عمل کند و فضاسازی خوبی نخواهد داشت با این وجود به ساخت انیمه راضی شد. آکیوکی نوساکا این رمان را برای معذرت خواهی از خواهرش که در جنگ جهانی دوم به دلیل سو تغذیه جان را از دست داد، نوشته است. گورستان کرم‌های شب تاب در شهر کوبه در کشور ژاپن جریان دارد و آخرین ماه‌ها قبل از به پایان رسیدن جنگ جهانی دوم را به نمایش می‌کشد. دورانی که ژاپن کاملا نابود شده بود و کمتر مکان امنی برای زندگی قابل یافتن بود. شخصیت اصلی داستان ما سیتا و خواهر کوچک‌ترش، ستسوکو، نام دارند که جنگ زشت‌ترین چهره خودش را به آن‌ها نشان داده است. این دو پدر، مادر، خانه و امید به زندگی خود را از دست داده‌اند و بمباران هواپیماهای آمریکایی باعث می‌شود که از ترس به حومه شهر پناه ببرند و اکنون در اینجا باید با گرسنگی و بیماریهای مختلف مبارزه کنند. این دو در مسیر خود با یک سری افراد دیگر روبه رو می‌شوند ولی به سرعت می‌فهمند که جنگ چگونه افراد را تغییر می‌دهد و حتی مهربان‌ترین فرد نیز می‌تواند سنگدل باشند. با وجود تلاش بسیار سیتا برای مواقبت از خواهرش، او توان کافی برای مبارزه با دنیای کثیف آدم‌ها را ندارد.

وقتی به تماشا گورستان کرم‌های شب تاب می‌نشینید و یا حتی همین متن بالا را می‌خوانید، با خود فکر می‌کنید که با یک اثر ضد جنگ طرف هستید. بسیاری از منتقدان نیز این انیمه را اثری ضد جنگ می‌دانند که چهره زشت جنگ و اثرات مخرب آن بر روی جامعه و افراد را نشان می‌دهد. برعکس خیلی از آثار که با یک دید قهرمانانه و رقابتی به سراغ جنگ می‌روند، تاکاهاتا نشان می‌دهد که چگونه جنگ باعث می‌شود که یک جامعه در انجام مهم‌ترین وظیفه خودش، محافظت از افراد جامعه، شکست می‌خورد. البته با اینکه Grave of the Fireflies کاملا بر روی این موضوعات دست می‌گذارد ولی تاکاهاتا کار خودش را یک اثر ضد جنگ نمی‌داند. هدف او از ساخت این انیمه این بوده است که خواهر و برادری را نشان دهد که به دلیل فاصله گرفتن از جامعه، جان خود را از دست دادند و اینگونه قصد داشت ترحم جوانان را برانگیزد. Grave of the Fireflies دارای فضای بسیار ناراحت کننده و غم‌انگیز است ولی عشقی که این دو خواهر و برادر برای هم دارند بسیار شیرین است. سیتا تلاش می‌‌کند تا مرگ مادرشان را از خواهرش مخفی کند و یا وقتی که ستسوکو ضعیف شده است، سیتا برای نجات او دست به هر کاری می‌زند و اینکارها باعث ملموس بودن شخصیت‌ها می‌شوند، چون خیلی از ماها خواهر و برادر بزرگ‌تر و یا کوچکتر از خود داشته‌ایم و می‌توانیم این دو را درک کنیم و همین درک ماست که کار را بسیار دشوارتر و گورستان کرم‌های شب تاب بسیار ناراحت کننده می‌کند.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

Ghost in the Shell

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

«شبح درون پوسته» (Ghost in the Shell) نامی است که شاید بارها شنیده باشید و همین دو سال پیش نیز یک لایو اکشن هالیوودی ضعیف از آن ساخته شده است ولی معروف بودن این اثر به سال 1995 بازمی‌گردد. در آن سال «مامورو اوشی» (Mamoru Oshii) انیمه سینمایی Ghost in the Shell را با اقتباس از مانگایی به همین نام نوشته شده به وسیله «ماسامونه شیرو» (Masamune Shirow) ساخته است. شبح درون پوسته توسط بسیاری به عنوان یکی از بهترین آثار تاریخ شناخته می‌شود و نکته جالب این است که واچفسکی‌ها برای سری فیلم Matrix از انیمه سینمایی Ghost in the Shell الهام بسیاری گرفته‌اند. در آن سال‌ها مامورو اوشی برای ساخت انیمه ترکیبی از روش سنتی گرافیکی «سل شید» (Cel shad) و «تصاویر کامپیوتری» (CGI) استفاده کرد که حتی کارگردان بزرگ هالیوودی، جیمز کامرون، نیز از آن الگو گرفته بود. داستان شبح درون پوسته در آینده نزدیک و سال 2029 جریان دارد، جایی که تکنولوژی پیشرفت زیادی داشته و انسان‌ها می‌توانند اعضای بدن خود را تعویض کنند و رسما به یک سایبورگ تبدیل شوند. این موضوع باعث شده که افراد ضعیف قوی شوند و کسانی که در شرف مرگ هستند، فرصتی دوباره پیدا کنند. شخصیت اصلی انیمه سرگرد موتوکو کوساناگی نام دارد که به دلیل تصادفی در کودکی تک تک اعضای بدنش جایگزین شده است و یک سایبورگ کامل است. او رهبر سازمان ضد سایبرتروریسمی به نام «بخش امنیت عمومی ۹» است که وظیفه دارد با جرایم مربوط به اینترنت و تروریسم مقابله کند. کوساناگی فرد بسیاری باهوشی است ولی در پرونده‌های خودش با هکری به نام the Puppet Master روبه رو می‌شود که با هک کردن دیگر آدم‌ها، مرتکب جرم می‌شود.

انیمه Ghost in the Shell بیش از هر چیزی برای فضای فلسفی و سنگین خود شناخته شده است که بر روی هویت فرد و تاثیر تکنولوژی در آینده بشریت تمرکز دارد. شبح درون پوسته یک سری سوال بسیار مهم از بیننده می‌پرسد: چه چیزی باعث انسانیت می‌شود؟ آیا روح این کار می‌کند؟ یا فقط گوشت و استخوان اهمیت دارد؟ اگر بدنمان با قطعات مکانیکی تعویض شوند هنوز هم انسان محسوب می‌شویم؟ Ghost in the Shell در یافتن پاسخ برای این سوال‌ها بیش از هر اثر دیگری پیش می‌رود. تاثیر گذاری این اثر در صنعت انیمه بسیار زیاد بوده و بسیاری از ماها باید قدر دان Ghost in the Shell باشیم که محتوای بزرگسالانه به خوبی در خود جای داد تا امروزه بیشتر مورد قبول باشند. برای  داستان و مفهوم آن بسیار پیچیده و سنگین هستند و برای درک آن‌ها نیاز است چندین بار انیمه را تماشا کنید، به همین خاطر به قلم آوردن آن کار بسیار سختی است و برای درک بهتر باید به سراغ تماشا خود انیمه بروید.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

The Wind Rises

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

قرار بود انیمه «باد برمی‌خیزد» (The Wind Rises) با نام ژاپنی Kaze Tachinu، آخرین کار هایائو میازاکی باشد و همانطور که در معرفی انیمه Howl’s Moving Castle اشاره کردیم، او علاقه زیادی به پرواز داشت. از این رو سعی کرد به عنوان آخرین کارش آرزوی همیشگی خود برآورده کند و واقعا توانست اثری به یاد ماندنی خلق کند. انیمه باد برمی‌خیزد از روی مانگایی به همین نام اقتباس شده است و مانگاکای آن به طور مستقیم از داستانی به نام The Wind Has Risen که توسط «تاتسو هوری» (Tatsuo Hori) در سال 1937 نوشته شده بود، الهام گرفته است. The Wind Rises زندگی‌نامه خیالی «جیرو هوریکوشی» (Jiro Horikoshi) است که یک طراح هواپیماهای جنگی ژاپن بود. میازاکی با ساخت این اثر توانست در سال 2013 بار دیگر نامزد اسکار شود و جوایز بسیاری کسب کرد. داستان انیمه از این قرار است که آرزوی همیشگی جیرو بود که بتواند هواپیما طراحی کند و در این مسیر این طراح ایتالیایی، کاپرونی، الگوی او بود. مشکلات بینایی به او اجازه نمی‌داد که خودش خلبان شود و به همین دلیل تصمیم گرفت تا به یک کارخانه ساخت هواپیما ملحق شود و با طی کردن این مسیر است که او به یکی از ماهرترین طراحان هواپیما در دنیا تبدیل می‌شود.

میازاکی همه جا بیان کرده است که طرفدار محیط زیست و به شدت مخالف جنگ است و با ساخت انیمه باد برمی‌خیزد به دنیا نشان داد که دیدگاه او نسبت به جنگ، ماشین‌های کشتار، صلح، مرگ و زندگی چیست. اثار استودیو جیبلی هیچوقت فضایی کاملا منفی و تاریک ندارند ولی میازاکی چگونه می‌تواند منفی‌گراییی را زندگی‌نامه طراحی که یکی از بهترین هواپیماهای جنگی را ساخته است، دور کند؟ نتیجه کار کمی پیچیده است ولی میازاکی موفق به انجام آن می‌شود. در طی انیمه ما شاهد این هستیم که شخصیت‌ها رویاهای خود را دنبال می‌کنند، بدون اینکه سختی زندگی واقعی را نادیده گرفته شود. انیمه بر روی اهمیت زندگی تمرکز دارد که باعث می‌شود بیننده با اثری بسیار زیبا روبه رو شوند. The Wind Rises دارای شباهت‌های بسیاری با دیگر ساخته‌های میازاکی است ولی با همه آن‌ها فرق دارد. هایائو میازاکی به سادگی بیننده را جادو می‌کند و معنی واقعی هنر را نشان می‌دهد و واقعا خوشحال کننده است که سال پیش خبر ساخت یک انیمه دیگر را از او شنیدیم.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

Kimi no Na wa

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

انیمه Kimi no Na wa یا «نام تو» (Your Name) در سال 2016 پخش شد و توانست به یکی از بهترین انیمه‌های تاریخ تبدیل شود. کارگردان این انیمه، «ماکوتو شینکای» (makoto shinkai) نام دارد که در کارنامه او آثاری مانند انیمه 5 Centimeters per Second ،The Garden of Words و Children Who Chase Lost Voices دیده می‌شوند. داستان انیمه نام تو در مورد پسری به نام تاکی و دختری به نام میتسوها است. تاکی در توکیو و میتسوها در یک شهر کوچک در منطقه‌ای دور افتاده زندگی می‌کنند. پس از مدتی این دو نفر شروع می‌کنند به دیدن خواب‌های عجیبی که در آن وارد زندگی یکدیگر می‌شوند و باید به جای هم زندگی کنند. میتوسوها به دلیل مشکلاتش، دوست دارد در زندگی بعدی خود یک پسر در شهر توکیو باشد و به همین دلیل این خواب در ابتدا برای او بسیار شیرین بود. این دو کم کم متوجه شدند که این خواب‌ها واقعیت دارند و واقعا به جای هم زندگی می‌کنند و بر روی زندگی یک‌دیگر تاثیر دارند. میتسوها و تاکی برای اینکه چارچوب‌ها را حفظ کنند برای یکدیگر یادداشت می‌گذارند و پس از کمی شاهد بهبودهایی در زندگی هر دو هستیم. میتسوها برای تاکی یک قرار با دختر موردعلاقه‌اش جور کرده و تاکی باعث شده است که میتسوها به دختری محبوب‌تر در مدرسه تبدیل شود. همه چیز خوب بود تا اینکه به ناگاه جابجا شدن این دو متوفق می‌شود. به همین دلیل تاکی تصمیم می‌گیرد تا به ملاقات میتسوها برود و در نتیجه با حقیقتی بسیار شکه کننده روبه رو می‌شود.

در انیمه Your Name می‌شود ترکیبی از تخیل، فلسفه و احساسات یافت که به بهترین نحو ممکن بیننده را سرگرم می‌کند. کمتر پیش می‌آید که سبک علمی تخیلی با سبک عاشقانه همراه شود و با توجه به ازدحام زیاد آثار عاشقانه، موفقیت در این ژانر بسیار سخت است ولی روایت آرام و زیبا انیمه Your Name به نحوی جلوه می‌دهد که گویی کار بسیار آسانی است. شخصیت‌های تاکی و میتسوها کاملا قابل لمس هستند و خیلی‌ها پیش از این، احساسات این دو را تجربه کرده‌ایم. سازندگان به اندازه‌ای در ساخت این انیمه هنر به خرج داده‌اند که تک تک لحظات آن زیبا و جالب و بسیار سرگرم‌کننده است و هر چه که به پایان آن نزدیک‌تر می‌شویم، حس نگرانی شما را اذیت خواهد کرد که انیمه رو به اتمام است. منتقدها هم از این انیمه بسیار استقبال کرده‌اند و میانگین نمرات Your Name در سایت Rotten Tomatoes بربر با 97 از 100 است. انیمه Your Name عملکرد بسیار خوبی در فروش نیز داشته و توانست به پرفروش‌ترین انیمه سینمایی تاریخ و چهارمین فیلم پرفروش در ژاپن تبدیل شود. موفقیت‌های نام تو به اندازه‌ای زیاد بود که «جی جی آبرامز» (J.J. Abrams) تصمیم گرفته یک اقتباس لایو اکشن از این اثر داشته باشد. خلاصه اینکه نیازی به توضیحات زیادی نیست، این انیمه را تماشا کنید و خودتان به زیبایی آن پی می‌برید.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

Spirited Away

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

«چیهیرو»(Chihiro) دخترکی 10 ساله است همراه پدر و مادرش می‌خواهند به شهری جدید نقل مکان کنند که البته چیهیرو از این بابت تا حد زیادی ناراضی است. آن‌ها به طرز عجیبی راه را گم کرده و سر از تونلی جنگلی در می‌آورند که به فضایی سبز و کاملاً دلنشین و آرام بخش منتهی می‌شود. البته کسی در این مکان حضور ندارد و به نظر می‌رسد همه ساکنین آن با عجله به جایی رفته‌اند. غرفه‌های متنوع و رنگارنگی در تمام شهر وجود دارد که مملو از غذاهای بی‌نظیر است. پدر و مادر چیهیرو به دلیل خستگی و گرسنگی شروع به خوردن غذاها می‌کنند و چیهیرو نیز می‌رود تا کمی در اطراف بگردد. او با جوانی به نام هاکو (Haku) روبرو شده و این جوان به او هشدار می‌دهد که اینجا مکانی خطرناک است و وی بایستی قبل از تاریک شدن هوا، برگردد. وی به پیش پدر و مادرش برمی‌گردد ولی گویا دیگر دیر شده و آن‌ها به خوک تبدیل شده‌اند! حال چیهیرو بایستی سعی کند که پدر و مادرش را نجات دهد و در این دنیای پر از اشباح و موجودات عجیب، برای مدت کمی زندگی کند.این اثر را هایائو میازاکی (Hayao Miyazaki) کارگردانی کرده است که به عنوان یکی از بهترین کارگردانان انیمه تاریخ شناخته می‌شود و آثار وی محبوبیت جهانی دارند. تم مشخصی که وی در کارهای خود دنبال می‌کند اکثراً نمایش دنیاهای فانتزی، هیولاهایی گاه مهربان و گاه با خویی خصمانه و محتوایی کاملاً رویاگونه است. استفاده از همین ویژگی‌ها، آثار او را بهترین انیمه‌های موجود تبدیل کرده و وی را به محبوبیت و معروفیت بی‌نظیری رسانده است و دیگر سخت است کسی را پیدا کرد که اثری از وی ندیده باشد! از دیگر کارهای وی که ممکن است دیده باشید می‌توان به Princess Mononoke،  Howl’s Moving Castle و  The Wind Rises اشاره کرد.

صداگذاران انیمه نیز تیمی حرفه‌ای و مناسب هستند. صداگذاری چیهیرو را خانم رومی هیراگی (Rumi Hiiragi) برعهده داشته که از دیگر کارهای ایشان می‌توان به From up on Poppy Hill و Detroit Metal City اشاره کرد. صداگذار هاکو نیز آقای میو ایرینو (Miyu Irino) است که از کارهای وی می‌توان به Phantom: Requiem for the Phantom، Fate/Zero و Koe No Katachi اشاره کرد. وی صداگذار بسیار ماهری است و اکثر کارهایش محبوبیت جهانی دارند، پس می‌توان مطمئن شد که صداگذاری شخصیت هاکو را بسیار بی‌نظیر و حرفه‌ای انجام داده است. Spirited Away انیمه‌ای است که کاملاً به ژاپن، فرهنگ و فانتزی‌های آن وفادار است. در این اثر انتظار شخصیت‌های غربی مانند با سلایقی عجیب را نداشته باشید، همه شخصیت‌ها، از انسان‌ها گرفته تا هیولاهای این اثر، سرچشمه‌ای ژاپنی داشته و تا حدی موجودات افسانه‌ای ژاپن محسوب می‌شوند. در میان بیشتر انیمه‌ها، این آثار میازاکی است که ژاپن را به شکلی کاملاً زیبا و به یاد ماندنی به تصویر می‌کشد و می‌توان گفت زیباترین تجسم‌ها در میان آثار وی، متعلق به Spirited Away است، اثری که نه تنها در ژاپن، بلکه در جهان نیز مورد تقدیر قرار گرفت و این را با به دست آوردن جایزه اسکار در زمینه برترین انیمیشن سال، ثابت کرد. البته این اثر غیر از اسکار، لیست بلندبالایی از جوایز را از آن خود کرده است. نمرات این اثر نسبت به یک انیمه ژاپنی بسیار بی‌نظیراند. کسب نمره 8.6/10 از کاربران سایت IMDB، کسب نمره 8.9/10 از کاربران و منتقدان سایت MyAnimeList و کسب میانگین 96/100 از سایت Metacritic از نمونه نمره‌های این اثر است.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

A Silent Voice

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

ما در سال 2016 علاوه‌بر انیمه نام تو، یک اثر بسیار فاخر دیگر نیز داشتیم که «صدای خاموش» (A Silent Voice) یا Koe no Katachi نام دارد. صدای خاموش به اندازه‌ای خوب است که کارگردان بسیار معروف انیمه نام تو، ماکوتو شینکای، خود را عاجز از ساخت اثری به آن خوبی دانسته است. کارگردانی A Silent Voice را «ناوکو یامادا» (Naoko Yamada) و نویسندگی آن را «رِیکو یوشیدا» (Reiko Yoshida) برعهده داشتند و این دو زن با همکاری هم دست به خلق اثری به یاد ماندنی و شاهکار زدند. شخصیت اصلی انیمه صدای خاموش شویا ایشیدا نام دارد که برای مدت زمان کوتاهی در دبستان با یک دختر لال به نام شوکو نیشیمیا همکلاسی بود. ایشیدا در آن دوران یک دانش آموز زورگو بود که همیشه دیگران را اذیت می‌کرد. شوکو پس از پس از اضافه شدن به کلاس ایشیدا به هدف اصلی او تبدیل شد و ایشیدا مدام او را اذیت می‌کرد. این کار او باعث شد که مادر شوکو مدرسه او را عوض کند و اکنون ورق برگشته بود، چون حالا خود ایشیدا به قربانی زورگویی‌های دیگران تبدیل شده است. این موضوع باعث می‌شود که ایشیدا رفته رفته از جامعه فاصله بگیرد، تا حدی که حتی شروع یک مکالمه با همکلاسی‌هایش نیز کار دشواری برای او بود. تحمل این اوضاع برای ایشیدا بسیار سخت بود و به همین دلیل تصمیم می‌گیرد تا خودکشی کند ولی در آخرین لحظه منصرف می‌شود و حال قصد دارد برای تمام کارهایی که با شوکو انجام داده است، عذرخواهی کند.

داستان و شخصیت‌ها در صدای خاموش مهم‌ترین مسئله هستند و در کنار هم A Silent Voice را به اثری جاویدان در تاریخ تبدیل می‌کنند. شاید با خواندن متن بالا یا دیدن چند دقیقه ابتدایی انیمه خیال کنید که با یک اثر درام عاشقانه بسیار ساده روبه رو هستید، اما به شدت اشتباه می‌کنید. A Silent Voice اثری بسیار پیچیده است که پیام‌های بسیار مهمی برای بیننده دارد و از آن مهم‌تر این پیام‌ها را به بهترین شکل ممکن به تصویر می‌کشد. اول از همه باید بگویم که ما با یک انیمه عاشقانه طرف نیستیم، بلکه موضوع اصلی در A Silent Voice دوستی و اهمیت آن است. ممکن است فکر کنید که ایشیدا با یک عذرخواهی ساده دل شوکو را به دست می‌آورد و به خوشی به زندگی خود ادامه می‌دهند ولی سخت در اشتباه هستید چون هر کدام از شخصیت‌ها (چه اصلی و چه کمکی)  دارای مشکلاتی هستند که کار را بسیار سخت می‌کند. در واقع همین چند بعدی بودن شخصیت‌ها است که هنر ناوکو یامادا و رِیکو یوشیدا را نشان می‌دهد، چون ارتباط برقرار کردن با آن‌ها را بسیار آسان می‌کند. در واقع در هنگام تماشا این اثر هرکدام از ما شخصیت شبیه خودمان را در انیمه پیدا می‌کنیم و با چشمان خودمان می‌بینیم که در زندگی چه مشکلاتی داریم. اما مهم‌ترین موضوعی که A Silent Voice به آن می‌پردازد، این است که اعمال ما عواقبی دارند که ممکن است به خیلی‌ها آسیب وارد کنند و به همین خاطر باید در هنگام تصمیم گیری هوشیار باشیم. سازندگان صدای خاموش از موضوع بسیار حساس زورگویی که در سطح جهانی اهمیت زیادی دارد استفاده کردند تا نشان دهند عواقب اعمال شما ممکن است زندگیتان را به طور کلی تغییر دهند.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

Princess Mononoke

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

بازهم یک اثر دیگر از هایائو میازاکی در لیست می‌بینیم که یعنی با یک کار بسیار زیبا طرف هستیم. «شاهزاده مونونوکه» (Princess Mononoke) انیمه‌ای است که در سال 1997 منتشر شد و در همان موقع توانست به پرفروش‌ترین فیلم وقت تاریخ ژآپن تبدیل شود. یکی از ویژگی متمایز کننده انیمه‌ها این است که سازنده می‌تواند تا بی‌نهایت برای ساخت اثر خود خلاقیت به خرج دهد. میازاکی نیز همیشه در صحبت‌هایش به این اشاره کرده بود که مدیوم انیمه را جایی می‌داند که توانایی خلق هر چیزی را دارد و انیمه شاهزاده مونونوکه به وضوح هرچه تمام‌تر آن را نشان می‌دهد. داستان انیمه در دوره موروماچی جریان دارد و شخصیت اصلی آن شاهزاده‌ روستای آشیتاکا است. یک روز یک گراز وحشی به روستا آشیتاکا حمله می‌کند و شاهزاده مونونوکه طی مبارزه با این گراز با یک نفرین مرگبار مبتلا می‌شود. این نفرین او را خواهد کشت، مگر اینکه برایش درمانی پیدا کند. به همین دلیل شاهزاده مونونوکه سفری را سرزمین‌های شرقی تا درمانی برای این نفرین پیدا کند.

برای هرکسی که کمی با کارهای میازاکی آشنایی داشته باشند مشخص است که او فردی دوستار محیط زیست و ضدجنگ است و با انیمه Princess Mononoke به خوبی سعی می‌کند وضع بد محیط زیست را به تصویر بکشد. البته نه تنها ما با یک قضاوت یک طرفه طرف نیستم بلکه میازاکی اجازه می‌دهد هر دو جناح صحبت‌های خودشان را مطرح کنند. او واقعا این کار را می‌کند و شاهزاده مونونوکه، محیط زیست دارای شخصیت است و توانایی صحبت دارد. شاید فکر کنید که چرا یک دوستدار محیط زیست در یکی از بهترین کارهایش طرف طبیعت را نگرفته است؟ چون بقا زندگی انسان بدون استفاده از منابع طبیعت غیرممکن است و اگر بخواهیم به آن آسیبی وارد نکنیم، خواهیم مرد. حال دلیل حضور شاهزاده در داستان این است که بین این دوجناح صلح ایجاد کند تا این دو در کنار هم و بدون آسیب رساندن به هم، به بقا خود ادامه دهند. در واقع Princess Mononoke هیچ شخصیت منفی یا مثبتی ندارد و بدون استفاده از چنین ویژگی تنها قصد دارد پیام خود را به مخاطب برساند. دیگر موضوع مهم در انیمه پیشرفت تکنولوژی و جامعه مدرن است که با شخصیت بانو ابوشی قصد دارد دوران جدید را نشان دهد و بگوید که پیشرفت تکنولوژی و تحول نحوه‌‌ی زندگی اجتماعی مردم غیرقابل‌اجتناب است ولی باید به شکل مناسبی مدیریت شود تا آسیبی به جامعه وارد نشود.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

Metropolis

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

Metropolis انیمه سینمایی است که در سال 2001 با اقتباس دور از مانگایی نوشته شده نوشته شده به وسیله «اوسامو تزوکا» (Osamu Tezuka) به همین نام ساخته شده است. البته باید بگوییم که داستان اصلی این اثر از یک فیلم صامت آلمانی الهام گرفته شده است. رینتارو کارگردان این انیمه در سال 2001 توانست اثری خلق کند که تاکنون یکی از بهترین انیمه‌هایی تاریخ شناخته می‌شود. داستان بازی در یک شهر بسیار بزرگ چند سطحی به نام متروپلیس جریان دارد. در این شهر تکنولوژی بسیار پیشرفت کرده است و توسط مردی از پشت پرده اداره می‌شود که دوک قرمز نام دارد. این فرد بسیار باهاش است و بر روی یک هوش مصنوعی و روبات دختری به نام تیما کار می‌کند.پسر دوک به شدت مخالف تکنولوژی هوش مصنوعی است و اعمال او باعث می‌شود که تیما درون شهر گم شود. او با پسر مهربان یک افسر پلیس دوست می‌شود و یک ماجراجویی برای شناخت دنیای اطراف خود شروع می‌کند ولی پسر دوک این دو را از هم جدا می‌کند که نتیجه بسیار بدی به همراه دارد.

متروپلیس اثری است که شما را به عنوان بیننده به چالش می‌کشد و تلاش می‌کند تا حتی برای لحظه‌ای به دنیا اطراف خود فکر کنید. میزان دقت به جزئیات در این انیمه باورکردنی نیست و حتی می‌بینیم که شخصیت‌هایی که در پشت زمینه حضور دارند نیز در حال انجام کاری هستند که باعث می‌شود دنیای آن بسیار زنده و پویا به نظر آید. انیمه Metropolis یک پیام بسیار مهم دارد و به موضوع حساسی می‌پردازد؛ اختلاف طبقاتی بین مردم. متروپلیس نشان می‌دهد که چگونه طبقه فقیز جامعه می‌تواند با اتحاد در مقابل ثروتمندان بایستند، اما انقلاب واقعی در انیمه زمانی رخ می‌دهد که ربات‌ها قیام می‌کنند و به دنبال استقلال هستند. داستان انیمه اکثرا از طریق نمادگرایی روایت می‌شود که دارای نکته مثبت و منفی خود است. نکته مثبت کار این است که با کاری متفاوت طرف خواهیم بود مفاهیم زیادی در خود جای می‌دهد و نکته منفی این است که تاثیر شخصیت‌ها کمتر می‌شود و شاهد شخصیت پردازی چندان قوی و خوبی نیستم. این کار باعث می‌شود که ارتباط برقرار کردن با انیمه سخت‌تر شود، اما در نهایت باید متروپلیس را با دو عبارت توصیف کرد؛ زیبا و به یاد ماندنی.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

The Garden of Words

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

«ماکوتو شینکای» (Makoto Shinkai) داستان و فیلم‌نامه اورجینال «باغی از کلمات» (The Garden of Words) خودش به تنهایی نوشته است. باغی از کلمات نسبت به بیشتر انیمه‌های لیست ما کمی کوتاه‌تر است و تنها چیزی حدود 40 دقیقه طول می‌کشد ولی همین 40 دقیقه کافی است تا ماکوتو شینکای دنیای بیننده را زیر و رو کند. داستان انیمه حول دو شخصیت جریان دارد و با توجه به محدودیت زمانی جایی برای دیگر شخصیت‌های کمکی در انیمه نیست. اما دو شخصیت اصلی داستان ما یکی پسری دبیرستانی به نام تاکاو آکیزوکی و دیگری زنی بالغ به نام یوکاری یوکینو است که چیزی حدود 10 سال بیشن آن‌ها اختلاف سنی وجود دارد. این دو در پارک همدیگر را ملاقات می‌کنند ولی این روزها همیشه بارانی هستند.

موضوع اصلی آثار شینکای همیشه عشق بوده و انیمه The Garden of Words از موضوع استثنا نیست. باغی از کلمات اما یک نگاه ساده به عشق ندارد بلکه تنهایی نیز در آن اهمیت بسیاری دارد. باران در انیمه اهمیت زیادی دارد، چون همیشه این باران است که شخصیت‌ها را به هم وصل می‌کند و تاکاو آکیزوکی تنها در روزهای بارانی از مدرسه فرار می‌کند و به پارک می‌رود. اما دلیل تاکید بر باران چیست؟ در واقع دو شباهت بین باران و عشق وجود دارد، هر دو غیرقابل پیش‌بینی و غیرقابل توقف هستند. درست است که در یک اثر عاشقانه لازم است احساسات آدم‌ها نشان داده شود ولی از آن مهم‌تر هدف رابطه بین انسان‌ها است. کارهای شینکای همیشه در لحاظ بصری نیز عالی بودند و تک تک فریم‌ها انیمه The Garden of Words زیبایی خاصی دارد که شما را بیشتر و بیشتر جذب خود می‌کند، به نوعی که قادر نخواهید بود گذر این 45 دقیقه را حس کنید و همانند تیری از کنارتان رد می‌شود. در ادبیات قدیم ژاپن کلمه عشق به شکلی نوشته می‌شود که با کلمه تنهایی همراه هست و ماکوتو شینکای دقیقا به سراغ همین مفهوم رفت. او که نمی‌خواست همانند دیگر کارهایش یک پایان منفی و بد خلق کند، سعی کرد تا مفهومی که تکراری نیست برای عشق خلق کند.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

Akira

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

در سال 1988، بمبی به توکیو برخورد کرده و شعله‌های جنگ جهانی سوم را می‌افروزد. بعدها در 2019، ژاپن که دوباره بازسازی شده است، به مهد جرم و جنایت و فساد سیاسی معروف می‌شود، به خصوص پایتخت آن «توکیوی جدید». در یک شب زمانی که موج اعتراضات توکیو را دربر گرفته است، کاندا (Kaneda) که رهبر گروهی از گنگسترهای موتورسوار است، برای مقابله با تیم رقیب‌شان بیرون رفته و جولان می‌دهد. در همین حین رفیق صمیمی وی تتسوئو، با نوجوانی عجیب تصادف می‌کند سپس ارتش دفاعی ژاپن آن پسر عجیب را به آزمایشگاه برگردانده و تتسوئو را نیز برای آزمایش دستگیر می‌کنند! در هنگام آزمایشات پی می‌برند که او قدرت‌های ذهنی داشته و سپس دولت تصمیم می‌گیرد که از وی به عنوان وسیله‌ای برای یافتن آکیرا (Akira) استفاده کند، همان وسیله مخربی که در ابتدا ژاپن اصلی را از میان برد.این انیمه را کاتسوهیرو اوتومو (Katsuhiro Otomo) کارگردانی کرده است، یکی از شناخته‌شده‌ترین و ماهرترین کارگردانان ژاپنی. وی هم یک طراح مانگا و هم یک کارگردان است و آثارش اکثراً قالبی آخرالزمانی با محتوایی تا حدی فلسفی دارند. ابزار آلات و ماشین‌های عجیب و یا دنیاهایی مشابه دنیای ما، همگی عناصری هستند که در ساخته‌های کاتسوهیرو اوتومو به چشم می‌خورند. وی همچنین انیمه Steamboy محصول سال 2004 را نیز کارگردانی کرده است که یکی از پرخرج‌ترین انیمه‌های تاریخ شناخته می‌شود.

به جرات می‌توان Akira را برترین اثر کاتسوهیرو اوتومو نامید؛ این انیمه اثری است که چه در ژاپن و چه در کل جهان اهمیت زیادی پیدا کرده و حتی توانسته در برخی لیست‌ها و رتبه‌بندی‌ها جای خود را در میان برترین آثار علمی-تخیلی نیز پیدا کند! صداگذاری شخصیت کاندا را میتسئو ایواتا (Mitsuo Iwata) برعهده داشت که از صداگذاران ماهر دنیای انیمه است و از دیگر کارهایش می‌توان به One Piece، Kill La Kill و D. Gray-Man اشاره کرد. صداگذاری تتسئو نیز برعهده نوزومو ساساکی (Nozomu Sasaki) که از آثار صداگذاری شده توسط وی می‌توان به Death Note، Naruto و Yu-Gi-Oh! Duel Monsters اشاره کرد. در کل می‌توان تیم صداگذاران انیمه را مناسب و ماهر خطاب کرد که به خوبی کارشان را انجام داده‌اند. Akira انیمه‌ای است که ساختاری بی‌نظیر و داستانی بسیار جذاب دارد. با آن که اثری قدیمی است، ولی هنوز انیمه خاصی پیدا نشده که هم سبک آن باشد و بتوان گفت بهتر از Akira ظاهر شده است. این اثر ضمن ارائه داستانی جذاب، اکشن کاملاً دیدنی دارد و انفجارهای بزرگ، مبارزات جذاب و دشمنان و شخصیت‌هایی با قدرت‌های عجیب را می‌توان از چاشنی‌های اکشنش دانست. با این ویژگی‌ها، Akira یک انیمه کاملاً اصیل و خوش ساخت ژاپنی است که بر خلاف بیشتر آثار جدید، تمایلی به محو شدن به سمت فرهنگ غربی ندارد و همچنان محصولی است که بشود آن را از هر نظر ژاپنی نامید.  Akira نسبت به یک انیمه ژاپنی نمرات کاملاً مناسبی دریافت کرده است. کسب نمره 8.1/10 از کاربران سایت IMDB، کسب نمره 87/100 از منتقدین Rotten Tomatoes و کسب نمره 8.16/10 از کاربران و منتقدان وبسایت MyAnimeList، از افتخارات این انیمه است.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

Perfect Blue

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

میما کیریجو (Mima Kirigoe) خواننده گروه پاپی است که تصمیم می‌گیرد از شغلش کناره گیری کرده و بازیگر شود زیرا معتقد است که پیشرفتی از بودن در یک گروه پاپ حاصل نمی‌شود و این شغل، استعدادهای وی را به بن بست می‌رساند. برای اولین فیلمش وی در عنوانی درام-جنایی بازی می‌کند که Double Bind نام دارد. این تغییر شغل بسیاری از طرفدارانش را ناراحت و ناراضی می‌کند و زندگی وی را وارد شرایط عجیبی می‌سازد، برای مثال او هر روز فکس‌هایی از فردی ناشناس دریافت کرده که او را خائن می‌نامد و سایتی را به نام خودش می‌یابد که خاطرات روزانه زندگی‌اش به طور دقیق در آن پست می‌شود! به نظر می‌رسد فردی نیز همیشه در تعقیب او است. در فیلمی که او بازی می‌کند، نقش‌ها و سناریوهایی نامناسب به او سپرده می‌شود که بازی کردن در آن‌ها، تنها باعث لطمه زدن به محبوبیتش می‌شود ولی میما قبول می‌کند و زندگی وی مشکلات و شرایط جدیدی را به خود می‌بیند.این اثر را مرحوم ساتوشی کان (Satoshi Kon) کارگردانی می‌کند که از نوابغ دنیای انیمه بود. از هرچه بگذریم، از مهارت و آثار بی‌نظیر او نمی‌توان گذاشت و انیمه‌هایی که خلق کرده، تا حد زیادی الهام بخش فیلم‌های بزرگ سینمای هالییود است و وی حتی تقدیر و تمجید بسیاری از کارگردانان هالییودی اعم از دارن آرنوفسکی (Darren Aronofsky) را به دنبال داشته است. از دیگر کارهای او می‌توان به Paprika و Paranoia Agent اشاره کرد که هر دو آثار مطرحی هستند. پس زمینه‌ای که در بیشتر کارهای ساتوشی کان دیده می‌شود، در این انیمه به اوج خود رسیده و اثری بی‌نقص و تماشایی را به وجود آورده است. بسیاری معتقند که فیلم Black Swan که از آثار تحسین شده دنیای هالییود، شباهت عجیبی به این اثر دارد. صداگذاران این انیمه نیز افراد ماهر و کاربلدی هستند. صداگذاری شخصیت میما را خانم جونکو ایوائو (Junko Iwao) بر عهده دارد که مهارتش را با عناوینی چون Hunter × Hunter، Mushishi و Neon Genesis Evangelion ثابت کرده است.

Perfect Blue را می‌توان انیمه‌ای نامید که چیزی از فیلم‌های روانشناختی مطرح هالییودی کمتر ندارد و حتی در مواقعی از بیشتر آنان نیز بهتر ظاهر می‌شود. کارگردانی بی‌نظیر ساتوشی کان و فیلم‌نامه بی‌نقص این انیمه، همگی دست به دست هم داده‌اند تا اثری به وجود بیاید که به راستی دیدنی و البته تکان دهنده است! قرار دادن شخصیت اصلی در مرز بین جنون و سلامتی، کاری است که ساتوشی کان با شخصیت اصلی این اثرش انجام داده و نتیجه‌اش را به خوبی می‌بینیم. همین ویژگی است که باعث می‌شود Perfect Blue از آن اثری باشد که به راستی ارزش وقت گذاشتن را دارد؛ زیرا داستان این اثر می‌تواند داستان بسیاری از انسان‌ها، حتی خود ما باشد! لحظه‌های زیادی در زندگی وجود دارد که علی‌رغم انتخابی که می‌کنیم، می‌خواهیم دوباره به عقب بازگردیم و چیزی دیگر را برگزینیم، یعنی ما کمی از شخصیت خود را در زمان آن انتخاب به جا می‌گذاریم و اگر این وضعیت چندین دفعه دیگر نیز تکرار شود، ما دیگر خود را نخواهیم شناخت و این همان چیزی است که به سر شخصیت اصلی این انیمه می‌آید. Perfect Blue از نظر نمرات نیز عملکرد مناسبی داشته است. کسب نمره 7.9/10 از کاربران IMDB، کسب نمره 8.3/10 از منتقدان و کاربران سایت MyAnimeList و کسب میانگین 72/100 از سایت Metacritic نمرات این اثر هستند که با توجه به سلیقه‌ای بودن آن، بسیار راضی‌کننده هستند.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

Paprika

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

دکتر آتسوکو چیبا (Atsuko Chiba) دانشمندی است که با استفاده از دستگاهی به نام DC Mini که توسط خود وی و همکارانش در جهت کمک به بیماران روانی ساخته شده است، می‌تواند وارد رویاهای آنان شود و سعی در یافتن راهی برای بهبودی‌شان کند! این دستگاه درست است که برای کمک به بیماران و در جهت اهداف پزشکی ساخته شده است ولی اگر به دستان افراد نامناسبی بیوفتد، می‌تواند زندگی تمام انسان‌ها را در معرض خطر قرار داده و آنان را دچار فروپاشی ذهنی کند! طولی نمی‌کشد که نمونه اولیه این دستگاه به سرقت برده می‌شود و حال دکتر آتسوکو بایستی سعی کند دزد را یافته و دستگاه را پس بگیرد قبل از این که دنیا دچار بحران شود.این اثر را نیز ساتوشی کان (Satoshi Kon) کارگردانی کرده است، یکی از مشهورترین و مورد احترام‌ترین کارگردانان دنیای انیمه. آثار وی اکثراً در مرزی میان واقعیت و تخیل جریان دارند و همین ویژگی، باعث خلق آثاری شده است که نمونه آنان یا وجود ندارد و یا بسیار کم است. وی این تکنیک خود را با ژانرهای مختلفی در آمیخته و شاهکارهای زیادی پدید آورده است که از نمونه آنان می‌توان به Perfect Blue نیز اشاره کرد که اثری در ژانر درام جنایی است. Paprika نیز اثری فانتزی، جنایی و عملی-تخیلی است که تماشای آن برای علاقه‌مندان ژانرهای مذکور بسیار می‌تواند جذاب و لذت بخش باشد. تیم صداگذاری انیمه نیز افراد ماهری هستند که کار خود را به بهترین شیوه ممکن انجام داده‌اند. صداگذاری دکتر چیبا بر عهده خانم مگومی هایاشیبارا (Megumi Hayashibara) است که حتماً صدای بی‌نظیر وی را در آثاری چون Neon Genesis Evangelion (در نقش آیانامی ری)، Cowboy Bebop (در نقش فایا ولنتاین)، Wolf Children (در نقش خانم فوجی) شنیده‌اید. وی در این اثر نیز مهارت بی‌نظیر خود را به نمایش گذاشته و نقش دکتر چیبا را بهترین صورت بازی کرده است.

Paprika را می‌توان یکی از ارزشمندترین انیمه‌های تاریخ خطاب کرد. این اثر، در ترکیب دنیای واقعی و دنیایی کاملاً فانتزی در مرز رویاها به قدری بی‌نظیر عمل کرده است که ممکن نیست جذبش نشوید! ساتوشی کان با این اثر باری دیگر به بیننده ثابت می‌کند که میان عقل و جنون تنها مانعی کوچک است که این مانع نیز به راحتی می‌تواند شکسته شود. اگر فیلم Inception را دیده باشید، قطعاً از ایده بسیار جذاب و نفس‌گیر آن لذت خواهید برد، ولی جالب است بدانید که این ایده قبل از این فیلم توسط ساتوشی کان در همین انیمه مطرح شده است و وی بهترین شکل به آن پرداخته است! البته درست است که Paprika مانند Inception تمرکز اصلی‌اش را بر روی وارد رویای افراد شدن قرار نداده است، ولی هنوز هم این وجه از خود را بهترین شکل ممکن تفسیر کرده و به نمایش گذاشته است. انیمه Paprika نمرات مناسبی نیز کسب کرده و از این جهت نیز می‌توان گفت موفق بوده است. از نمونه نمراتش می‌توان به کسب نمره 7.7/10 از کاربران سایت IMDB، کسب نمره 8.1/10 از کاربران و منتقدان سایت MyAnimeList و کسب نمره 88/100 از منتقدان وبسایت Rotten Tomatoes اشاره کرد که همگی نوید از اثری جذاب، دیدنی و خوش ساخت می‌دهند که می‌تواند ارزش وقت گران‌بهای شما را داشته باشد.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

My Neighbor Totoro

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

دو خواهر به نام‌های ساتسوکی (Satsuki) و می (Mei) به همراه پدرشان به دهکده‌ای نقل مکان می‌کنند تا به مادرشان که در بیمارستانی در همان منطقه بستری است، نزدیک‌تر باشند و بتوانند نیازهایش را فراهم کنند. زمانی که آنان شروع به گشت و گذار در خانه جدیدشان می‌کنند، درون جنگل و اطراف خانه با روح‌هایی دوست‌داشتنی و بازیگوش ملاقات کرده و با آنان دوست می‌شوند. مهم‌ترین این روح‌ها جانوری خرس مانند به نام توتورو است، به نظر می‌آید وی یکی از مهم‌ترین روح‌های جنگل است که توانایی‌های زیادی دارد و نگهبان جنگل لقب گرفته است.این اثر را نیز استاد هایائو میازاکی (Hayao Miyazaki)، نابغه ژاپنی کارگردانی کرده است. پس زمینه همیشگی آثار او، یعنی ترکیبی از دنیای رنگارنگ، فانتزی، رویایی و بسیار لذت بخش در این اثر نیز دیده می‌شود و مانند اکثر آثارش شخصیت‌های اصلی این اثر نیز تا بچه‌ها هستند و روایت این نوع از داستان، از دید چنین شخصیت‌هایی بسیار درست‌تر و ماهرانه‌تر است. اگر دیگر آثار وی را تماشا کرده باشید، قطعاً می‌دانید که این اثر نیز چه چیزی را ارائه می‌دهد و بایستی منتظر چه چیزی باشید؛ داستانی کاملاً احساسی زیبا که در آن موجوداتی فانتزی با ظاهری دوست‌داشتنی دخیل هستند که بیننده را به عمق دریایی از احساسات شیرین و دوست‌داشتنی می‌کشد. تیم صداگذاران این اثر نیز افراد ماهر و کاربلدی هستند. صداگذاری ساتسوکی را خانم نوریکو هیداکا (Noriko Hidaka) برعهده دارد که قطعاً صدای وی را در آثاری مانند One Piece (در نقش بلمر-سان)، Death Note (در نقش نیر)، Psycho-Pass (در نقش صدای اسلحه دومینیتور) و … شنیده‌اید پس بایستی بدانید که وی در این انیمه نیز کار خود را به خوبی انجام داده و مشکلی از بابت صداگذاری شخصیت ساتسوکی در این انیمه دیده نمی‌شود.

اگر بخواهیم جایگاهی برای My Neighbor Totoro در دنیای انیمه تعیین کنیم، بایستی آن را در همان جایگاهی بگذاریم که برای آثار دیدنی میازاکی وجود دارد. این اثر نیز مانند بیشتر آثار وی، به دنیای فانتزی و جذاب ذهن یک نابغه ژاپنی دامن‌زده و اثری بی‌مانند را پدید آورده است. این اثر ممکن است از دور کاملاً عادی و به دور از هرگونه جذابیت حتی ممکن است کودکانه به نظر برسد، ولی آیا اکثر آثار میازاکی این گونه نیستند؟ با این حال، زمانی که به تماشای این اثر می‌نشینید جادوی آن اثر می‌کند و در می‌یابید که اشتباه می‌کردید. پس اگر دنیایی رویایی و داستانی سراسر احساس و زیبا می‌خواهید، قطعاً این اثر باب طبع شماست و از تماشای آن پشیمان نخواهید شد. نمرات این انیمه نیز نوید یک شاهکار را می‌دهند. به طور قطع می‌توان گفت که کسب نمره 8.2/10 از کاربران سایت IMDB، کسب نمره 94/100 از منتقدان وبسایت Rotten Tomatoes و کسب نمره 8.45/10 از کاربران و منتقدان سایت MyAnimeList، کار آسانی نیست و هر اثری نمی‌تواند چنین نمراتی را کسب کند.

منبع: گیم شات-ویکی پدیا

این مطلب را به اشتراک بگذارید!

دسته بندی مقالات

دعوت به همکاری

مجله آرت پیکو (کتاب هنر و فناوری) از تمامی علاقه‌مندان و صاحبان قلم برای ارسال مطالب مفید و مرتبط دعوت به همکاری می‌نماید تا مقالات را با نام ایشان منتشر سازد. ما تمامی افراد جامعه به خصوص هنرمندان، دانشمندان، دانشجویان و دانش‌آموزان را صاحبان این رسانه می‌دانیم.