تفاهم کامل مهراب قاسمخانی و تلویزیون: هر دو هم را نمیخواهیم!
مهراب قاسمخانی که سابقه سالها نوشتن فیلمنامه سریالها را در کارنامه دارد حالا می گوید سیستم صداوسیما در حال حاضر به گونهای شده که باید آن را کوبید و دوباره ساخت.
به گزارش خبرنگار مهر، مهراب قاسمخانی نویسنده تعدادی از سریال های تلویزیون است که همراه با برادرش پیمان قاسمخانی بیشترین همکاری را با مهران مدیری داشتهاند و سریالهای پربینندهای را به نگارش درآوردند.
این روزها قرار است مهراب قاسمخانی همکاری هایی با برادرش پیمان در نگارش فیلمنامه «خوب، بد، جلف» برای شبکه نمایش خانگی داشته باشد که به همین بهانه با او گفتگویی درباره حال و هوای این روزهای تلویزیون داشتیم.
قاسمخانی در این گفتگو از نبودش در تلویزیون و سیستم ناکارآمد تلویزیون گفت و اینکه این چرخه نتوانسته است در این سالها پرورش نیروی انسانی داشته باشد و چند مهران مدیری و یا رضا عطاران تحویل دهد.
*این روزها قرار است سریال «خوب، بد، جلف» را برای شبکه نمایش خانگی بنویسید. چرا این همکاری با تلویزیون انجام نشد؟
– ما با تلویزیون دچار رابطهای با تفاهم کامل رسیدهایم به این شکل که نه آنها ما را میخواهند و نه ما آنها را میخواهیم (لبخند می زند) البته تلویزیون از ابتدا هم ما را دوست نداشت و جنس شوخی ما را نمیخواست.
*حتی زمانی که کارهای شما پربیننده بود؟
– تلویزیون هیچ گاه به ما اطمینان نداشت و همیشه فکر میکرد توطئهای در پس پرده است. همان سالهایی هم که دایم برای تلویزیون کار میکردیم و فیلمنامه سریال مینوشتیم مدیران به اجبار اینکه مردم کارهای ما را دوست داشتند، مجبور بودند با ما به عنوان نویسنده کار کنند و چندان تمایلی به این همکاری نبود. البته ما هم به خاطر تلویزیون کار نمیکردیم بلکه برای مردم و بینندهها کار تولید می کردیم اما حالا آنقدر مخاطب تلویزیون پایین آمده است که من دیگر آن هیجان سابق را برای کار در این رسانه ندارم. از طرف دیگر نیز فکر میکنم پیر شدهام چون دیگر تحمل این همه ممیزی در آثارم را ندارم.
*سریال «خوب، بد، جلف» در چه مرحلهای است؟
– پیمان قاسمخانی در حال نگارش سریال است و طرح اصلی این سریال از اوست و من و امیرمهدی ژوله هم قرار است به او کمک کنیم. پیمان چند قسمت از آن را نوشته است البته کار با پیمان یک ویژگی دارد که اگر پنج قسمت از یک سریال را هم داشته باشید باز هم تکلیف خیلی مشخص نیست چون ممکن است بخواهد آن را بازنویسی کند و یا حتی همه آنچه را که نوشته است دور بریزد و دوباره بنویسد.
*چرا برای کارگردانی آن سراغ بهروز افخمی رفتید؟
– ما خیلی سال است که آقای افخمی را می شناسیم او استاد پیمان است و به شدت فردی سینمایی و با سواد است و ابزار خود را میشناسد. ما در فیلم «سن پطرزبورگ» با هم کار کردیم و خیلی هم راضی بودیم بنابراین برای این سریال هم دوست داشتیم این همکاری شکل بگیرد.
*از «سن پطرزبورگ» گفتید چرا با وجود استقبال مخاطبان، نسخه دوم این اثر سینمایی ساخته نشد؟
– دلایل مختلفی باعث شد که ساخته نشود و بخش زیادی مربوط به این بود که پیمان نمی خواست در نسخه دوم این فیلم بازی کند درنتیجه از طرف ما هم برای نگارش فیلمنامه تنبلی شد. از طرف دیگر علی رغم اینکه «سن پطرزبورگ» از فروش و مخاطب خوبی برخوردار بود اما سود چندانی نداشت چون هم پروسه تولید فیلم طولانی شد و هم هزینههای زیادی را در برگرفت و آقای حمید اعتباریان تهیه کننده فیلم اگرچه خیلی دوست داشت نسخه دومش ساخته شود اما شرایط برای این کار مهیا نبود.
*شما سالها برای تلویزیون فیلمنامه نوشته اید چقدر این روزها خود شما این رسانه را دنبال می نید؟
– من خیلی تلویزیون نمیبینم و فقط فوتبالها را نگاه میکنم. فکر میکنم تنها بخشی که در تلویزیون به خوبی به آن عمل میشود برنامههای پخش فوتبال است و از آنجایی که باقی برنامهها یا سریالها را نمیبینم خیلی نمیتوانم در این باره نظر دهم. البته پیش از این هم خیلی اهل تماشای تلویزیون نبودم و حتی بعضی از سریالهای خودم را هم ندیدم و دوست نداشتم ببینم. البته مفهومش این نیست که این سریالها بد بودهاند بلکه شاید من با آثار دیگری سرگرم میشدهام.
*چرا دوست نداشتید، ببینید؟
– من بعضی از سریالهای خودم مثل «پاورچین»، «دزد و پلیس» و «شب های برره» را دوست داشتم و میدیدم اما سریالهایی مثل «نقطه چین» را علاقه نداشتم و نمیدیدم که البته چنین کارهایی باز هم بودهاند.
*چقدر صداوسیما را در تولید سریالها و برنامههایی که این روزها پخش میشود و چندان مخاطبی هم ندارد مسئول میدانید؟
– تلویزیون خیلی شرایط عجیبی دارد اینکه ارگانی با این بودجه عظیمی که در اختیار دارد، سرمایهای که از تبلیغات در میآورد و این میزان از نیروی انسانی و کارمند و شبکه اینقدر ناموفق باشد تعجب آور است و به نظرم باید به طور جدی مورد تحقیق و تفحص قرار بگیرد. درست است که این میان برنامههای خوبی هم ساخته میشود و دوستان زحمت میکشند اما همین زحمات هم به هدر میرود. عجیب است که کسی نمی پرسد نتیجه چه میشود به طور مثال وقتی شما یک کار اقتصادی انجام میدهید و یا با خود می گویید فلان مقدار در یک ساختمان سرمایه گذاری میکنم نیت تان این است که به یک نتیجهای برسید اما من متوجه نمیشوم که تلویزیون چه توجیهی دارد. اگر هدف این رسانه سرگرم کردن مخاطب است پس چرا این اتفاق رخ نمیدهد.
*ما گاهی میبینیم برای خود نویسنده، کارگردان و تهیه کننده یک اثر نتیجه کاری که میکند اهمیتی ندارد. به نظر شما چرا اینگونه است؟
– جالب است که یک تهیه کننده بودجهای را در اختیار می گیرد تا سریال بسازد و ضرر برایش معنایی ندارد یعنی سریال چه خوب باشد و چه بد او بودجه اش را میگیرد و مثل سینما نیست که اگر فیلمنامه یا بازیگر خوبی نداشته باشید ورشکسته شوید. در تولید سریال بیکیفیت فقط مردم ضرر میکنند بنابراین برای کار در تلویزیون انگیزه چندانی هم وجود ندارد و همه چیز به سواد و وجدان کاری گروه تولید بستگی دارد.
برای تلویزیون انگیزه عواملش اهمیتی ندارد مثلا ما میدانیم که برنامههای تلویزیونی هرچقدر پرمخاطب باشند اسپانسرهای بیشتری میگیرند و تلویزیون اگر برای بالا بردن انگیزههای مخاطبان درصد بیشتری از بودجه اسپانسر را به برنامهساز میداد باز هم سود می کرد و یک اتفاق دو سر برد را شاهد بودیم. در این صورت تهیه کننده و کارگردان تلاش بیشتری انجام میداد تا بتواند سرمایه بیشتری جذب کند.
درآمدهای خود شما در این حرفه چگونه بوده است؟ بسیاری دوست دارند بدانند شما به عنوان کسی که فیلمنامههای پربیننده داشتهاید چقدر راضی بودید؟
– من در کار نویسندگی جزو کسانی بودم که در این سال ها رقم بدی نگرفتم با این حال من و پیمان دو نفر بودیم که در این سال ها به صورت فشرده کار کردیم ولی اتفاق مالی بزرگی در زندگی ما رخ نداد مثلا سطح طبقاتی ما از نظر مالی تغییری نکرد. این تغییر در زندگی عده ای رخ داد و تغییر درستی هم هست. گاهی عده ای به عنوان یک افشاگری می نویسند که مثلا رامبد جوان از کاری فلان قدر درآمد داشت و به نظر من باید گفت «نوش جانش» مگر ما چند رامبد جوان یا مهران مدیری یا رضا عطاران داریم. به نظرم حق این آدم ها به دلیل سرگرمی هایی که در این سال ها برای مردم تولید کرده اند خیلی بیشتر از اینهاست. تولیدکننده یک برنامه به انگیزه نیاز دارد و من می گویم برای خود من قطعا بخشی از این انگیزه مسایل مالی است. دومین مساله این است که من دوست دارم کار کنم تا دیده شوم و زمانی که احساس کنم دیده نمیشوم انگیزه خود را از دست میدهم. من سالهایی را به یاد میآورم که با مهران مدیری کار می کردیم و وقتی لوکیشن ما لو میرفت و مردم متوجه تولید سریال میشدند هر شب جمعیت زیادی پشت درهای لوکیشن میایستادند و بعضی وقتها پلیس باید ما را بیرون میبرد. سالهای بعد وقتی لوکیشن لو میرفت دیگر کسی نمیآمد و در این شرایط شما انگیزه خود را از دست میدهید و از خود میپرسید که چرا من دیگر دیده نمیشوم.
*نقش تلویزیون در ایجاد این انگیزهها و حمایت از هنرمندان و ستارهها چه بوده است؟
– یک چرخه و سیستم سالم می تواند نیروی سالم و خلاق تولید کند و زمانی که چنین پرورشی در حوزه نیروی انسانی نداشته باشید یعنی سیستم ناکارآمد است. اکنون نویسنده ها، بازیگران و کارگردانان جذاب و خلاق کمتر تربیت می شوند و به تدریج میفهمید که دست تلویزیون خالی است و تولید ستاره ندارد. تلویزیون همیشه استفاده کننده بوده است و اگر میتوانست سعی میکرد پنج تا مهران مدیری پرورش میداد و یا چند نفر دیگر مثل رضا عطاران تربیت میکرد. این عطاران است که به تلویزیون بها و ارزش میدهد و تلویزیون تاثیری در پرورش ستارهها ندارد. اگر مدیریتی بخواهد تغییری در این چرخه داشته باشد به نظر من باید این سیستم معیوب و بی تاثیر را بکوبد و دوباره بسازد.