جنگ برای سیارهی میمونها؛ تقابل میمونها و آدمها!
سرانجام پازل مجموعه «سیاره میمونها» با ساخته شدن قسمت سوم آن تکمیل شد. «جنگ برای سیاره میمونها» به کارگردانی «مت ریوز» پایان این قصه کلاسیک و محبوب را رقم زد. در ابتدای این قسمت سزار و افرادش که در قلب جنگل ها به سر می برند، مورد شبیخونی سخت قرار میگیرند.
هفته نامه همشهری جوان – علی مسعودی نیا: سرانجام پازل مجموعه «سیاره میمون ها» با ساخته شدن قسمت سوم آن تکمیل شد. «جنگ برای سیاره میمونها» به کارگردانی «مت ریوز» پایان این قصه کلاسیک و محبوب را رقم زد. در ابتدای این قسمت سزار و افرادش که در قلب جنگلها به سر می برند، مورد شبیخونی سخت قرار میگیرند.
ارتش انسانها به دنبال دستگیری سزار هستند. تعداد زیادی از میمونها در این درگیری کشته میشوند اما افراد سزار بالاخره ارتش انسانی را به عقب نشینی وادار می کنند و سربازهای اسیر شده را نیز زنده به سمت اردوگاهشان روانه میکنند تا پیام حاکی از پرهیزشان از وحشیگری و علاقه شان به صلح را به کلنل برسانند.
سزار اما به فکر انتقامی سخت است. بعد از فراز و نشیب بسیار سرانجام سزار و کلنل رو در روی یکدیگر قرار میگیرند و نبردی بسیار سنگین، سرنوشت سیاه میمونها را معلوم میکند.
مت ریوز که بیشتر عمرش را صرف ساخت آثار تلویزیونی کرده، همانند قسمت قبلی، این قسمت را نیز کارگردانی کرده است. او در نوشتن فیلمنامه نیز با «مارک بامبک» همکاری داشته است، البته این فیلم نیز همانند تمامی اقتباس هایی که از این داستان انجام شده، براساس رمان «سیاره میمون ها» اثر «پییر بول» ساخته شده است و شخصیت پردازی آن نیز همان چهارچوب کاراکترهای خلق شده توسط «ریک جافا» و «آماندا سیلور» را داراست.
از ابتدای دهه 70 میلادی اقتباس های متعدد تلویزیونی و سینمایی از این داستان به تصویر کشیده شده است و جذاب نگه داشتن داستانی که حالا نزدیک به نیم قرن از قدمتش میگذرد، کار آسانی نیست.
«اندی سرکیس»، «وودی هارلسون» و «استیو زان» بازیگران اصلی فیلم هستند. کمپانی فاکس قرن بیستم آن را تهیه کرده است. این فیلم 140 دقیقه ای با بودجهای 150 میلیون دلاری تهیه شد و به فروشی 490 میلیون دلاری دست یافت. IMDb امتیاز 7.6 را برای فیلم ثبت کرده است و متاکریتیک هم امتیاز 82 به آن داده است.
میمونها آدم ترند یا آدمها؟
اگر می خواهید احساساتتان را علیه نوع بشر و جنایاتی که در دنیای واقعی و خیالی مرتکب می شود برانگیخته شود، حتما این فیلم را ببینید. شگفت آور است که در طول داستان به تدریج مدام حس همراهی ما با سزار و افرادش افزون تر میشود و از کلنل و آدمهای زیردستش متنفر میشویم.
در دنیای عجیب و آخرالزمانی این فیلم، از میان آدمها تنها کودکان هستند که نشانههایی از تمدن و مهر و انسانیت از خود بروز میدهند. فیلم به شدت به مفاهیم کلاسیک داستان وفادار است: یادآوری بحران محیط زیست و حیات وحش، کنایه به امپریالیسم و استعمارگری، کنایه به تولید سلاحهای کشتار جمعی و… بشر انگار دنیا را به دوزخی بدل کرده برای تمام موجودات زنده از جمله خودش.
درعوض میمونها پر از شور زندگی و تمدن و شعور هستند. سزار همه کار میکند تا نشان دهد توحش مختص حیوانات نیست و انسان اگر پایش بیفتد از همه وحشی تر است.
فیلم یک سکانس معرکه دارد: جایی که سزار و کلنل با هم رو به رو میشوند و کلنل خودش هفت تیر توی دست سزار را آماده شلیک میکند و روی پیشانیاش می گذارد.
افق های نوین بازیگری
اندی سرکیس نقش سزار را بازی میکند و وودی هارلسون، کلنل است. دو بازیگر کهنه کار و بسیار ماهر مقابل هم، صحنه هایی را پدید میآورند که گاه ما را به یاد رویارویی دنیرو و پاچینو در «مخصمه»ی مایکل مان میاندازد.
اندی سرکیس زیر آن گریم سنگین میمونی واقعا غوغا کرده است. در حالی که تنها چشمها و صدایش را برای انتقال احساس در اختیار داشته، کاری کرده است کارستان.
ای. او. اسکات، منتقد مشهور نیویورک تایمز به همین دلیل نوشته که بازی سرکیس یکی از نبوغ آسان ترین پرفرمنسهای روزگار و معنای شیوه درست بازیگری در سینمای مدرن و سرشار از جلوه های بصری است. هارلسون هرچند باید کلیشه یک نقش منفی قصی القلب را احیا میکرده و اتفاق در این کار هم بسیار خبره است، بازی بسیار کنترل شده و درخشانی از خود بروز داده است.
نظر انسان ها درباره میمونها
اما نظر منتقدان درباره فیلم چیست؟ اکثرا به شدت تحت تاثیر آن قرار گرفته اند. بیشتر منتقدان صاحبنام، کارگردانی، بازی ها و موسیقی فیلم را مورد ستایش قرار داده اند؛ مثلا همان آقای اسکات که پیش تر هم از او نقل قولی داشتیم، معتقد است فیلمنامه بسیار درست نوشته شده است و موسیقی فیلم نیز کاملا با روح حماسی اثر تطبیق دارد.
منتقدان دیگری هم بوده اند که فیلم را با آثار کلاسیک تاریخی، مثل «ده فرمان» و «ال سید» قیاس کرده اند. جیمز براردینلی معتقد است؛ باورپذیری شخصیت سزار برگ برنده فیلم است و رویارویی او با وودی هرالسون لحظات درخشانی را رقم زده. او حتی کاراکتر هارلسون را با کاراکتر مارلون براند. در «اینک: آخرالزمان» کاپولا قیاس میکند.
منتقدان دیگر بیشتر به کارگردانی ریوز اشاره داشته اند و این که تا چند ناامیدانه سراغ این فیلم آمدهاند، چرا که طبق سنت هالیوود قسمت آخر سه گانههای مبتنی بر فرنچایزهای مشهور و بزرگ، معمولا توزرد از آب در میآید و این بار چنین نشده است.
همچنین خشونت کنترل شده و بسیار معقول فیلم را ستودهاند. برخی گفتهاند با اتفاقی که در مورد فیلم «لوگان» و «جنگ برای سیاره میمون ها» افتاده مشخص شده که فیلم های ابرقهرمانی می توانند چیزی بیش از جادوی جلوه های ویژه و صحنه های اکشن محیرالعقول باشند، البته دنیای هر دو فیلم بسیار تاریک است و بدبینانه اما خود فیلم ها یک سر و گردن از آثار آبکی ابرقهرمانی بالاترند.
جنگ بدون جنگ
اما انتظاری که از فرانچایزی چون «سیاره میمونها» می رود این است که یک اکشن ماجرایی باشد که تماشاگران علاقه مند به بلاک باسترها را راضی نگه دارد. با این همه «جنگ برای سیاره ی میمون ا» اصلا خصلت بلاک باستری ندارد؛ در آن از جلوه های ویژه سنگین و حیرت انگیز خبری نیست. گاهی در لانگ شات ها جنگ میان آدم ها و میمون ها شبیه بازیهای پیش پا افتاده کامپیوتری جلوه میکند.
راستش اگر به هوای یک فیلم بزن و بکش تمام عیار می خواهید این اثر را ببینید، حسابی ناامید خواهید شد. در کل زمان دو ساعت و 20 دقیقه ای فیلم شاید حدود 20 دقیقه به صحنه های جنگ اختصاص دارد. شاید به همین خاطر است که فیلم حتی به فروش قسمت دوم نزدیک هم نشده است.
این جا با یک فیلم خوش ساخت و خوب طرف هستید که دنیای دوزخی این داستان را با تمرکز روی شخصیت سزار اشغال کرده است و تنها در ابتدا و انتهای آن رگبار مسلسل آغاز می شود و انفجارهای عظیم رخ می دهد. درست است که سزار قرار است از آدمها انتقام بگیرد، اما حتی شاید بشود گفت فیلم بیشتر یک اثر فلسفی است.
سزار بسیار تنها و افسرده است. خودش را در موقعیتی قرار داده که ناچار است به خاطر همنوعانش فداکاری کند. او حتی آن قدرها هم در نبرد خبره نیست و به همین دلیل به دست انسان ها اسیر میشود و به شکل تحقیرآمیز در برابر دیدگان سایر میمونها شلاق میخورد.
پس اگر میبینید هرچه منتقدها فیلم را تحویل گرفته اند، تماشاگران معمولی زیاد با فیلم حال نکردهاند، دلیلش همین هاست. «جنگ برای سیاره میمون ها» یک فیلم درخشان و خوش ساخت است اما بلاک باستر نیست.
کامنت شخصی
من خیلی بدبینانه و بی حوصله به سراغ دیدن فیلم رفتم. زمان طولانی اش هم مرا ترسانده بود و کلا زیاد اهل تماشای این جور فیلم ها نیستم اما از همان صحنه اول چنان درگیرش شدم که گذر زمان را نفهمیدم. نه این که بخواهم بگویم یک شاهکار بلامنازع بود اما خیلی از آن چیزی که انتظار داشتم بهتر بود.
شخصیت سزار واقعا دوست داشتنی است و کلنل هم حقیقتا دوست نداشتنی و رویارویی این دو نیروی خیر و شر خیلی جذاب و حسابی و کلاسیک از کار درآمده است.
اگر فیلم های کلاسیک زیاد دیده باشید، هر سکانس فیلم تداعی کننده آثار مهم و بزرگ و شاخص تاریخ سینماست و فکر میکنم ایجاد این مکانیسم تداعی تصادفی نبوده است.
استاد بازی در نقش های عجیب
اندی سرکیس واقعا خبرهترین بازیگر فیلم هایی است که بازیگر زیاد در آن ها نمیتواند نقشی داشته باشد. سرنوشت این بازیگر با بیشتر پروژه های متفاوت و فانتزی هالیوود پیوند خورده است.
از مجموعه فیلمهای ارباب حلقه ها بگیر و بیا تا «کینگ کنگ» و صداپیشگی کاپیتان هادوک در «ماجراهای تن تن» و بعد هم «هابیت: یک سفر غیرمنتظره» و سرانجام «طلوع سیاره میمونها»، «جنگ ستارگان: نیرو بر می خیزد» و حالا جنگ برای سیاره میمون ها».
خودش درباره نقش آفرینی اخیرش می گوید: «دو سال پیش قبل از این که فیلمنامهای در کار باشد، متر یوز داستان فیلم را برای من تعریف کرد. در کالیفرنیا توی یک هتل نشسته بودیم و تازه قسمت دوم اکران شده بود. او گفت که من درباره فیلم بعدی این طوری فکر می کنم. قصه را برایم تعریف کرد و به نظرم دیوانه کننده بود. او گفت تمرکز داستان را می خواهد روی سزار بگذارد تا بتواند قسمت پایانی سه گانه را جمع کند. او می خواست یک حماسه بسازد؛ یک سفر افسانهای که سزار در آن برای دستیابی به آزادی گام بر می دارد.»
او درباره سختی های بازی در این نقش با آن گریم سنگین نیز چنین می گوید: «هنرپیشگی، هنرپیشگی است اما بازی در چنین نقش هایی نیازمند آن است که هراسی از ایفایشان نداشته باشی. نمی توانی ناامیدانه به سراغشان بروی و نتیجه درخشانی بگیری. باید در آن لباس و جلد فرو بروی و نگران این نباشی که چه شکل و شمایلی پیدا کردهای. حتما بازی در چنین نقشی دستت را کثیف خواهدکرد. این همان معنای رهاشدن است. ترکیب تمام آن حسها امر هیجان آوری است.»
او از نتایج این همکاری درازمدت با ریوز بسیار راضی است و معتقد است: «همه عوامل فیلم مثل یک خانواده بودند. چیزی که در این فیلم از من خواستند این بود که رها باشم و چیزی را پنهان نکنم. باید خودت را به جای آن میمون بگذاری و وقتی این کار را می کنی، آدم ها و میمونها را به چشم دیگری می بینی.»
اطلاعات فوری
- نام فیلم: جنگ برای سیاره میمونها / War for the Planet of the Apes
- کارگردان: مت ریوز
• فیلمنامه: مارک بامبک/ مت ریوز
• تدوین: ویلیام هوی
• مدیر فیلمبرداری: مایکل سرسین
• موسیقی: مایکل جاکینو
• بازیگران: اندی سرکیس/ وودی هارلسون/ استیو زان/ گابریل چاواریا/ جودی گریر
• تهیه کننده: پیتر چرنین/ دیلن کلارک/ ریک جافا
• محصول: کمپانی فاکس قرن بیستم
• نمره در «IMDb»: 7.6 از 10
• امتیاز متاکریتیک: 83
• سال و کشور تولیدکننده: 2017 آمریکا
• بودجه تولید: 150 میلیون دلار
شما نیز نظراتتان را در خصوص این مطلب با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: برترینها