پوریا شکیبایی در هزارتوی تأتر و گام در جاپای پدر!
پوریا شکیبایی پسر خسرو شکیبایی بازیگر محبوبی که همهمان با فیلمهایش خاطرات بسیاری داریم. بازی خوب شکیبایی در تئاتر«دریبل» فرصت و بهانهای فراهم کرد تا با این هنرمند دوست داشتنی و جوان گپ و گفت مفصلی داشته باشیم درباره علاقه مندیاش به بازیگری، خاطراتی که با پدرش داشته و برنامههایی که برای آینده کاریاش در نظر دارد.
پـــوریـــا شــکیــبـــایی: به خـــاطــر پـدرم بازیـگــری را از تـــئــاتـر آغــاز کــردم!
دیده بان – الناز دیمان: پوریا شکیبایی پسر خسرو شکیبایی بازیگر محبوبی که همهمان با فیلم هایش خاطرات بسیاری داریم. بازی خوب شکیبایی در تئاتر «دریبل» فرصت و بهانهای فراهم کرد تا با این هنرمند دوست داشتنی و جوان گپ و گفت مفصلی داشته باشیم درباره علاقهمندیاش به بازیگری، خاطراتی که با پدرش داشته و برنامههایی که برای آینده کاریاش در نظر دارد. خواندن این مصاحبه صمیمانه را به همه شما توصیه میکنیم.
دوست داشتم از سینما فاصله بگیرم!
آقای شکیـبایی برایم جالب است بدانم از چه زمانی به بازیگری علاقهمند شدید و بازیگری را از کی آغاز کردید؟
– من همیشه دوست داشتم از سینما فاصله بگیرم چون اصلا دلم نمیخواست زیر سایه نام پدرم باشم یا به اصطلاح به خاطر نام ایشان دستی به سرم کشیده شود. دوست داشتم مستقل باشم و اصلا دلیل مهاجرتم همین بود. در واقع از ایران رفتم که بدانم خودم در چنته دارم و آیا میتوانم بار زندگیام را به تنهایی بر دوش بکشم یا همیشه باید زیر آن سایه بزرگ زندگی کنم؟ به استرالیا رفتم به جدیت می گویم خوشبختانه آبرویم جلوی خودم نرفت و دیدم قادر هستم به تنهایی گلیمم را از آب بیرون بکشم. خیلی سعی و تلاش کردم و معتقدم همهمان اگر تلاش کنیم به آنچه میخواهیم میرسیم. مگر میشود کائنات تلاش شما را نادیده بگیرد؟
حدود هشت سال و نیم در سیدنی زندگی کردم و کارم چیز دیگری بود اما راستش احساس خوبی نداشتم و اگر بخواهم دقیقتر بگویم باید اشاره کنم که احساس ناآرامی میکردم. به خاطر همین شروع کردم به نوشتن و فیلم دیدن و سینما رفتن و … این کارها من را مدت کوتاهی آرام میکرد اما در واقع حکم مسکن را داشتند و نمیتوانستند راضیام کنند.
در واقع میتوانستید وقتی در ایران بودید کار بازیگری را آغاز کنید اما رفتید تا خودتان را در رشتهای و شغلی محک بزنید که در آن حامی نداشتید.
– بله، همین طور است. اگر قرار بود کار بازیگری را در آن دوران شروع کنم بهترین زمان همان دوران قبل و پس از فوت پدرم بود. درست زمانی که همه به یاد پدر بودند و به قول معروف میشد تا تنور داغ است چسباند اما من نمیخواستم این کار را بکنم و در حال حاضر هم نمیخواهم از نام پدرم استفاده کنم.
آخه چرا تو اینقدر شبیه پدرت هستی!
همه این آرزو را دارند که حامی و نام قدرتمندی پشت سرشان باشد اما من از حرفهای تان این طور برداشت کردم که شما عکس سایرین هستید. هنوز هم میخواهید تواناییهای تان را با استقلال کامل محک بزنید؟
– دوست دارم این طور باشد اما در این شکی نیست که برایم بستری فراهم بوده و از صفر آغاز نکردهام. خیلی از بازیگران سینما و تئاتر بسیار تلاش کردهاند تا به جایی برسند که من بدون هیچ تلاشی در آن قرار داشتم. همین طور پدرم و … اسامی زیاد هستند که اگر بخواهم نام ببرم خودش یک کتاب میشود. اینها همه از صفر آغاز کردهاند اما من نه. پس هیچ تردیدی نیست که تمام کسانی که نسل دوم در خانوادهای هنرمند بوده اند برای شان بستری آماده بوده و زیرش هم نخواهیم زد (میخندد) نه من و نه هیچ کدام از عزیزانی که از خانوادههای هنرمند به جمع خانواده سینما اضافه شدهاند زیر قضیه داشتن حمایتگر نخواهیم زد. در واقع میخواهم بگویم اگر پدران و مادران ما سینماگر و بازیگر بودهاند و بستر برایمان فراهم بوده به این معنا نیست که خودمان هیچ کوششی نکردهایم اما اگر دیگران پله اول بودهاند ما پله پنجم بودهایم و از آنجا شروع به کار کردیم ضمن این که این کار و کلا حرفه هنر انتهایی ندارد و همهمان در حال تلاش برای بالا رفتن از این پلهها هستیم.
ضمن این که شما خیلی به پدرتان مرحوم خسرو شکیبایی شباهت دارید و همین موضوع میتواند یادآور بازی و یاد ایشان نیز باشد.
– بله، شباهت دارم و این مسئله یکسری حواشی هم داشته است. بالاخره آدمها یا به پدرشان شبیه هستند یا به مادرشان. این مسئله جدید یا عجیبی نیست.
نه مسلما عجیب نیست ژنتیک است.
– آفرین ژنتیک است و نمیتوان کاریاش کرد (میخندد) شباهت من به پدرم خیلی زیاد است، به طوری که روزی نیست که مادرم با دیدن من به یاد پدرم نیفتد و به من نگوید «آخه چرا تو اینقدر شبیه پدرت هستی». من اصلا وقت این را نداشتم که بخواهم بنشینم حرکات پدرم را آنالیز کنم و سعیکنم ادای ایشان را دربیاورم ضمن این که چرا باید از این شباهت ناراحت باشم. من مفتخرم به پدرم شبیه هستم و اصلا از این که این شباهت به رخام کشیده شود ناراحت نمیشوم.
بازیگری برای تمام فصول
دلتان میخواهد سبک بازیگری پدرتان را ادامه بدهید؟ سبک بازیگری نه به معنای شباهت در بیان و گفتار بلکه به این معنا که ایشان بازی در طیف گستردهای از نقشها را امتحان کرده بودند و بازیگری بودند به اصطلاح برای همه فصول.
– متوجه منظورتان میشوم. راستش من از درون به نسبت پدرم بیرحم تر هستم. (با لبخند) ایشان خیلی عاشق پیشه و احساساتی بودند و من هم به شدت انسانی احساساتی هستم اما فکر میکنم توان اجرای خباثت بیشتری دارم و شاید بتوانم در نقش کاراکترهای بسیار بی رحم هم توانایی اجرا داشته باشم. فکر میکنم توانایی اجرای نقشهای تاریک را دارم و شاید این موضوع و این تفاوت درونی بتواند به بازیهای من هم رنگ دیگری بدهد. یا این که من بسیار آدم شوخ طبیعی هستم و از بازی در نقشهای کمدی قطعا استقبال خواهم کرد.
درباره «دریبل»
کمی درباره «دریبل» صحبت کنیم و این که چطور شد بازی در نقش این جوان عاشق پیشه را قبول کردید برایمان بگویید.
– ویژگی آن انسانهایی که در کسوت یک خانواده کنار هم قرار گرفتهاند و با هم تعامل دارند. متن اولیه به نظرم کمی ایراد داشت و تصمیم گرفتیم در کنار هم این متن را به نمایشنامهای بهتر تبدیل کنیم. متن اولیه چندان برایم جذاب نبود اما با آقای علیزاده و دشتی صحبتهایی کردیم و چکش کاری و تغییرات در متن توسط این عزیزان انجام شد. ضمن این که در تعاملهایی که با کارگردان داشتیم نظراتمان را به یکدیگر گفتیم و در نهایت متن بهتر شد. از اردیبهشت ماه کنار هم جمع شدیم و در مورد این کار صحبت کردیم و راستش افرادی که در این گروه بودند آنقدر برایم عزیز و دوست داشتنی شدند که واقعا دلم می خواست بخشی از این مجموعه باشم. خانم پریچهر قنبری من را به این کار معرفی کردند و من با سعید و سایر بچهها آشنا شدم و توانستیم تعامل بسیار خوبی داشته باشیم. خیلی بچههای این گروه را دوست دارم و با همه شان رفیق شدهام.
نقشتان در این تئاتر جوانی عاشق پیشه و مهربان است که برای رسیدن به عشقش هر کاری میکند. خودتان چقدر به شخصیت هوتن شباهت دارید؟
– هوتن را خیلی دوست دارم. البته هنوز کمی از این شخصیت احساس دوری میکنم چون چند اجرا بیشتر نرفتهایم. امیدوارم در شبهای آتی بیشتر به این شخصیت نزدیک شوم اما روحیهای در این شخصیت وجود دارد که به من نزدیک است. جسارتهایی در او دیده میشود که من هم آنها را دارم و بیپرواییهایی دارد که ایده آل من است. در مورد عاشق پیشه بودن هم باید بگویم وقتی این نقش را پذیرفتم با خودم فکر کردم کاش من هم بتوانم آنقدر که این شخصیت فداکارانه و با جسارت عمل کرد و برای عشقش به در و دیوار زد عمل کنم.
صداپیشگی را دوست دارم
پیش تر صداپیشگی را هم تجربه کرده اید. در مورد این تجربه برای مان بگویید و این که آیا باز هم دوست دارید این حرفه را ادامه بدهید و از صدای گرم تان در این هنر استفاده کنید.
– بله، صداپیشگی را تجربه کردهام و تجربه بسیار خوب و دلنشینی بود. در شرایط خاص و موقعیت جدید و ایدههای نو دوست دارم باز هم این حرفه را ادامه بدهم و از صدایم استفاده کنم چون پدرم به اندازه کافی و مکفی از این نوع صدا در بخش صداپیشگی و دکلمه و … استفاده کردهاند اما اگر اتفاق جدید قرار باشد بیفتد و من خلاقیت را در آن ببینم حتما در موردش فکر خواهم کرد.
دوست دارید و وسوسه شده اید که وارد کار تصویر شوید؟ حضور در سینما و تلویزیون هم مانند تئاتر برای تان جذاب است؟
– خیلی دوست دارم و پیشنهادهای خوبی هم داشتهام. اتفاقا در مورد یکیشان جدی فکر کردهام و صحبتهایی شده است اما هنوز در مرحلهای نیست که بتوانم آن را رسانهای کنم. بله وسوسه این کار همیشه با من بوده و امیدوارم موفق عمل کنم.
تئاتر مادر هنرهای نمایشی است
اصلا چرا از تئاتر شروع کردید؟ به قول خودتان بستر برایتان آماده بود و میتوانستید کارتان را همان طور که دوست داشتید یعنی پله پله اما از تصویر آغاز کنید. طبعا زودتر به شهرت میرسیدید و راه برای تان هموارتر میشد.
– و زودتر میگفتند این بچه ادای پدرش را در میآورد. (میخندد) راستش من یاد گرفتهام تئاتر مادر هنرهای نمایشی است و بازیگر را ورزیده و متبحر و خلاق می کند. خیلی ها چنین نظری ندارند اما من در مکتب و خانوادهای بزرگ شدهام که چنین تفکری وجود داشت و همیشه بازگشت به تئاتر برای پدرم فقط به جهت مشکلات مالی اتفاق نیفتاد. آن دوران تئاتر به لحاظ مالی به مراتب اوضاع بدتری داشت و کسی که مجبور بود خرج خانواده و کرایه خانه و قسط و … بدهد نمیتوانست این ریسک را کرده و ماه ها وقتش را در تئاتر بگذارد. باید به سینما میچسبید و پدرم هم همین کار را کرد در حالی که همیشه عاشقانه تئاتر را دوست داشت و حتی میتوانم بگویم دیوانه وار دوست داشت به تئاتر بازگردد و بازی روی صحنه را بار دیگر تجربه کند اما نشد.
عدهای معتقدند در تئاتر بازی ها گل درشت است و تمام اصوات را ادا میکنی و کلمات را به اصطلاح نمیخوری و این نوع بازی و گفتار، رفتارهای یک کاراکتر را از حالت رئال و آنچه در رفتارهای روزمره مردم می بینیم دور میکند. این حرف البته چندان هم بیراه نیست اما به یاد داشته باشیم بازیگری میتواند تمامی اصوات و نوع بیانها را در بازی رئال سینما به خوبی ارائه دهد که ابتدا آنها را در بازی تئاتر یاد گرفته باشد.
در واقع وقتی بازیگری این توان را داشته باشد که کلمات را کامل و گل درشت بیان کند این توانایی را هم خواهد داشت که آنها را به صورت رئال بیان کند. تا اولی میسر نشود دومی به تحقق نخواهد پیوست. عامیانه صحبت کردن که کار سختی نیست ولی این که شما به عنوان یک بازیگر، گفتار و بیان تان را در تئاتر ورزیده و حرفهای کنید در همه مدیومها به شما کمک خواهد کرد. به همین دلیل من ناچار بودم از تئاتر آغاز کنم و اگر این کار را نمیکردم پدرم در قبر می لرزید و روحاش از من رنجیده خاطر میشد. چون حرفه و عشق اول شان تئاتر بود و همیشه تاکید داشتند اول تئاتر بعد سینما یا تلویزیون. خودشان هم از تئاتر شروع کردند و من، هم به دلیل اعتقاد شخصی و هم به دلیل احترام به حرف ایشان بازیگری را از تئاتر آغاز کردم.
هدف اصلی و نهاییام مورد قبول واقع شدن کارم است
پس با توجه به این دیدگاه تئاتر را خانه اول خود میدانید و به کارتان در تئاتر ادامه خواهید داد.
– قطعا همین طور است. تئاتر بازیگر را جلا میدهد. شهاب حسینی و نوید محمدزاده به این همه موفقیت دست یافتهاند اما تئاتر را در کنار کارهای سینماییشان دارند و کار درست هم همین است. ضمن این که تئاتر مهجور واقع شده و باید دیده شود. ما باید فرهنگ تماشای تئاتر را در بین مردم نهادینه کنیم و خدا را شکر دارد کم کم اتفاقات خوبی میافتد و خدا کند این یک موج گذرا نباشد. امیدوارم تئاتربینی مد نباشد و مقطعی نشود. مدتی کتابخوانی مد بود و مردم مرتب کتاب می خریدند و حتی بیشترش را نمیخواندند و در خانه خاک میخورد. قلبا امیدوارم حالا که شاهد پر شدن سالنهای تئاتر هستیم یک علاقه واقعی باشد و اقبال مردم به تئاتر ادامه داشته باشد. وقتی مخاطب تئاتر بیشتر باشد بازیگر تئاتر هم بیشتر خواهد شد چون گردش مالی کمک میکند بازیگران در تئاتر بمانند و مانند پدرم به خاطر بی پولی آن را رها نکنند.
چه چشم اندازی نسبت به ادامه کارتان در بازیگری دارید؟ چه جاه طلبیها یا بلندپروازیهایی دارید که دوست داشته باشید محقق شود؟
– هدف اصلی و نهاییام مورد قبول واقع شدن کارم است به این معنا که تماشاگر هر بار کاری از من میبیند بداند کم کاری نکردهام و آنچه در توان داشتهام را ارائه کردهام. به واقع هدفم گرفتن جایزه نیست. من فقط دلم میخواهد بازیام مورد قبول واقع شود و میدانم همه بزرگانی که در این عرصه کار میکنند همین عقیده را داشتهاند. مردم و تماشاگر برایم بسیار مهم هستند و اینکه آنها کارهایم را دوست داشته باشند برایم بهترین جایزه است. وقتی یک تماشاگر به من بگوید با نقش و بازیام ارتباط برقرار کرده برایم بهترین اتفاق ممکن است.
شما نیز نظراتتان را در خصوص این مطلب با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: برترینها