لیلی هاشمی علاقمند به عکاسی و به دنبال برپایی نمایشگاه نقاشی
لیلی هاشمی عکاس جوان که به تازگی نمایشگاهی از آثارش روی دیوار رفته بود میگوید علاقمند به عکاسی اجتماعی است.
لیلی هاشمی، هنرمند جوان و دانشجوی رشته معماری در دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد درباره نمایشگاه عکسش با عنوان «چشمی دیدی عکسی» که تا دهم بهمن ماه در خانه فرهنگ رایزن برپا بود به خبرنگار مهر گفت: ۱۶ تعداد تابلوی عکس که مناظر طبیعی، معماری و ساختمانها را نمایش میدهند در قالب نمایشگاهی در خانه فرهنگ رایزن روی دیوار رفت.
وی با بیان اینکه این عکسها ژانر خاصی ندارند و زاویه دید خودش است، افزود: این عکسها تجربهای از مجموعه سفرهایم و مناظری که دیدهام، است.
هاشمی همچنین در مورد عنوان نمایشگاه که «چشمی دیدی عکسی» است، گفت: معتقدم که انسان، چشم و زاویه دید خاصی دارد که در نهایت با آنها عکاسی میکند و اسم نمایشگاه برگرفته از ویژگیهای یک عکاس است.
وی که نوه آیت الله هاشمی رفسنجانی است با بیان اینکه تقریباً ۳ سال است به هنر علاقمند شده است، عنوان کرد: به هنرهای نقاشی و موسیقی نیز علاقه دارم البته هنوز برای نقاشیهایم نمایشگاهی برپا نکردهام. در خانواده نیز، دخترعمه و پسرعمههایم نیز فعالیتهای هنری دارند ولی تاکنون آثارشان را به نمایش نگذاشتهاند.
هاشمی در پایان در پاسخ به اینکه آیا برنامه یا نمایشگاه جدیدی خواهد داشت، نیز بیان کرد: خیر فعلا برنامه خاصی ندارم، اما دوست دارم که عکسهایی با تِم اجتماعی (جامعه و پیرامون زندگیام) را نیز تجربه کنم.
به گزارش مهر، محمدمهدی رحیمیان مدیر گروه عکاسی دانشکده خبر و عضو هیات مدیره انجمن عکاسان ایران نیز یادداشتی برای نمایشگاه «چشمی دیدی عکسی» نوشته است که به شرح زیر است:
چشمِ درون
در سفر به دور دست، تک عکسها، یادداشتهایی بیپایان از لحظاتی ماندگار در نظارهی جهان هستند. با بهرهگیری از عوالم درونی و در همسویی با سرخوشیِ شهرهای شسته شده در باران، با خفتن خورشید و برآمدن شامگاه، عکاس با حضوری آگاهانه توانسته است درخشندگی رنگها و فرمهایی را که اکنون تقارنی موزون یافتهاند به فراچنگ خویش درآورد.
در این میان، بارزترین نشانههای هر شهر، پنجرههای مشبک و درهای شیشهای، یکسره با رنگ، گل یا سبزهای خود را بر نگاه ما بستهاند و برای ورود به درون خانهها و بناها هیچ روزنی به درون گشوده نیست و نگاهِ عکاس پیوسته در انتظار است و با پرسشی ابدی به روبرو دوخته شده. این تصاویر بیانگر حضور عکاس در جهان زیستهی معماران است، جز آسمان در همه جا سازههای انسانساخت حضوری پایدار و شاعرانه دارند. در این عکسها انسانها بدون آن که دیده شوند با برآمدن شهرها تا افق گسترده شدهاند.
درختانِ بدون برگ، از دلِ سنگفرشها به آسمان سر کشیدهاند و در امتداد بنای طاق پیروزی در انتظار رژهی خودروها همچنان استوار به صف ایستادهاند. دیروز این درختانِ آذین بسته با نور، در زیر آسمانی سرد و گرفته لیلی را بدرقه کردهاند.
در تباینی رنگین، آبِ حوض با روان شدن بر کاشیهای لاجوردی و با در آغوش کشیدن برگهای زرد و خسته، آخرین وداع پاییزی را در گردش آرام خود بر تن برگ و در فضای باغ نجوا میکند اما در دیگر عکس، کسی نیست تا بر کاشیهای دلشکسته و لعابدار گلستانِ ایران زمین زخمهای روزگار را مرهم نهاده و التیام بخشد.
در دیگر سوی، در آن تصویر و در آن روز، کبوتری دور افتاده و تنها، نشسته بر شاخهای پرپیچ و آهنین به چه چیز مینگریست؟ به هیچ؟ نمیدانیم.
اما از معدود همراهان این سفر، در تصویری شاعرانه و تک رنگ، در زیر طاق درختانِ در هم پیچیدهای که دیگر راهی به آسمان ندارند، زمان دیگر بار به نظاره ایستاده و درختان، شاخ و برگ در هم فروبردهاند و فراتر از رنگها، در جهانی سرشار از نور و روشنایی، در واپسین تصویر این نمایشگاه، فرجامی از همسویی و محبّت را در زمین نوید میدهند.